شنود

شنود

شنود سرویس اطلاعاتی Lockheed Martin RQ-170 Sentinel - iran - sentinel drone - sentinel iran
شنود

شنود

شنود سرویس اطلاعاتی Lockheed Martin RQ-170 Sentinel - iran - sentinel drone - sentinel iran

چارچوب فعالیت‌های اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس در ایران

چارچوب فعالیت‌های اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس در ایران 

 

چارچوب فعالیت‌های اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس در ایران



http://vaja.ir/Public/Home/ShowPage.aspx?Object=NEWS&ID=6f51016c-c025-440e-8512-e91e652565e6&LayoutID=9f20aaf1-2fbc-40e0-bc99-a9e0b98bb382&CategoryID=35fd205a-597a-4f8e-9c88-e3cd19f90928



از استراتژی پیرامونی تا  دکترین بگین
ایران در سیاستهای رژیم اشغالگر قدس در خلال سالهای موجودیت این رژیم از جایگاهی تعیینکننده و محوری برخوردار بوده است؛ به گونهای میتوان ایران را چه در قبل از انقلاب اسلامی و چه پس از آن، مهمترین شاخصه تاثیرگذار در راهبردهای امنیت ملی رژیم اشغالگر قدس برشمرد. با توجه به مطالب پیشگفته در خصوص جهتگیری سازمانهای اطلاعاتی در راستای استراتژیهای تعیین شده امنیت ملی، در این نوشتار به پاسخگویی به این موضوع میپردازیم که «مدیریت فعالیتهای اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس نسبت به ایران در خلال سالهای موجودیت این رژیم، مبتنی بر کدام استراتژیهای امنیت ملی این رژیم شکل گرفته است؟»
اطلاعات، یک پدیده مستقل نیست و وابسته به عوامل دیگری است. در عمل، اطلاعات یکی از شرکای سیاست محسوب میشود و متغیری وابسته به آن است. وجود اطلاعات برای تدوین سیاست کارآمد یا راهبردی مناسب، ضروری است. اگر سیاست کارآمد وجود نداشته باشد، حتی بهترین اطلاعات با ناکارآمدی مواجه خواهد شد. اطلاعات با کیفیت در بهترین حالت به تحلیل سیاسی منجر میشود. در این شرایط، اطلاعات میتواند از وجود استدلالهای نامناسب جلوگیری کند و نقاط تناقض یا شواهدی را که منحرف یا اشتباه هستند، نشان دهد. با این حال، وظایف اطلاعات توسط سیاستگذار و مبتنی بر دیدگاههای او مشخص میشود. در یک جامعه مردمسالار، کارکردهای اطلاعات در راستای راهبردهای امنیت ملی قرار دارد؛ راهبردهایی که تامینکننده امنیت ملی کشور است. استراتژی امنیت ملی بر بالاترین سطح، تمرکز کرده و حسی از کل به دست میدهد. استراتژی امنیت ملی با هدف حراست از دستاورد و پیشبرد منافع ملی در خارج و در عین حال پاسخگویی به چالشها و فرصتها، دیدگاهها و آمال را بیان میکند. این استراتژی تلاش دارد تضمین کند که اقدامات پرشمار کشورها در خارج، به یک هدف مشترک خدمت کرده و یک ابتکار جمعی را شکل میدهد.
استراتژیهای امنیت ملی نه فقط به واسطه ارزیابی اهداف جهانی مورد پیگیری، بلکه به خاطر کارکردهای استراتژیای که دنبالکننده باید در سرتاسر جهان انجام دهد و ابزارهای چندگانه قدرتِ در اختیار آن، ایجاد میشوند. کارکردهای استراتژی، فعالیتهایی هستند که کشور در راستای پیگیری اهداف خود در خارج انجام میدهد و نیز فعالیتهایی که قصد دارند بر نحوه سر بر آوردن سیستم بینالمللی تاثیر بگذارند. ابزارهای قدرت نیز منابعی هستند که برای انجام این کارکردها و فعالیتهای مرتبط با آن، در دسترس هستند.
به محض اینکه استراتژی امنیت ملی شکل گرفت و تدوین شد، چارچوبی برای طراحی مجموعهای وسیع از استراتژیها و خطمشی‌‌های تبعی را فراهم میکند که هر یک از اینها نیز باید ویژگیهای خاص خود را داشته باشند.
سازمانهای اطلاعاتی به عنوان ابزارهای سیاستگذاری، نقش بسزایی در تامین امنیت ملی ذیل سه نقش اجرایی، شناختی و نظارتی برعهده دارند. در بخشی از یک گزارش ساواک آمده است: «اسرائیل بنا به وضع و موقعیت خاص منطقهای و سیاسی خود که ملهم از نحوه به وجود آمدن کشوری به نام اسرائیل میباشد، ناچار است برای حفظ ثبات سیاسی و موجودیت خود یک سلسله فعالیتهای حاد اطلاعاتی گسترده و همهجانبه را به عمل آورد که با هیچ یک از کشورهای منطقه قابل قیاس نیست».
راهبردهای امنیتی رژیم اشغالگر قدس
«پیشدستی» و «بازدارندگی» بخش مهمی از مباحثات امنیتی رژیم اشغالگر قدس را از زمان پیدایش در مه سال 1948 به خود اختصاص داده و تاثیرگذارترین شاخصه در خطمشی استراتژی امنیت ملی رژیم اشغالگر قدس در همه سالها به شمار رفته است. به همین دلیل است که «هنری کیسینجر» زمانی اعلام کرده بود، اسرائیل سیاست خارجی ندارد و تنها سیاست نظامی را در پیش میگیرد. وی اسرائیل را به خاطر اتخاذ چنین سیاستهایی مورد نکوهش قرار داده بود.
هرچه مهمتر شدن این رویکرد با گذشت زمان را میتوان امری طبیعی تلقی کرد؛ چراکه محیط ژئواستراتژیک این ساختار، وضعیتی منحصر بهفرد دارد. فلسطین اشغالی از یکسو سرزمینی است کوچک که دارای عمق استراتژیک نیست و از سوی دیگر، با جمعیتی اندک در میان کشورهای عرب و مسلمان محصور شده است. با وجود اینکه رژیم اشغالگر قدس معاهدات به اصطلاح صلح را با اردن و مصر به امضا رسانده و امیدوار به ادامه روند مذاکرات با سوریه و فلسطین است. اما جهان اسلام وجود این ساختار را تحمل نمیکند و چنانچه مسلمانان توانایی نظامی لازم را به دست آورند، بدون ترس و وحشت این رژیم را ساقط خواهند ساخت.
بنابراین از همان ابتدای اعلام موجودیت، هنگامی که دکترین نظامی رژیم اشغالگر قدس توسط نخستین نخستوزیر آن، دیوید بنگورین مدون میشد، پرواضح بود که این ساختار نمیتواند به تهدیدات علیه اراضی محدود تحت اشغال خود بیتوجه باشد.
 در دکترین بنگورین، دو پارامتر اساسی برای جلوگیری از تهاجم دشمنان به سرزمین اشغالی مدنظر قرار داده شد، «هشدار بهنگام» و «انتقال جنگ به اراضی دشمنان در حداقل زمان ممکن» هشدار بهنگام به معنای آن است که اقدامات موثر برای درک تهاجمی قریبالوقوع به انجام رسد و این امر، مستلزم وجود منظومه اطلاعاتی کارآمدی است که قادر باشد، هشداری بهموقع و دقیق از حملهای در زمان نزدیک را اعلام کند. در این صورت، چنانچه زمان اجازه دهد، نیروهای ذخیره تجهیز شده و حملهای پیشدستانه به انجام میرسد.
اگر زمان لازم برای تحقق اقدام پیشین در اختیار نباشد، نیروهای ذخیره در این زمان اندک به گونهای راهبری میشوند که نبرد به داخل اراضی دشمنان رژیم اشغالگر قدس محدود شود.
نیزه سه سر
در راستای استراتژی پیرامونی، در پایان سال 1958(1336)، سه سازمان اطلاعاتی ایران، رژیم اشغالگر قدس و ترکیه به توافق همکاری مشترک با نام «نیزه سه سر» دست یافتند و قرار شد روسای اطلاعاتی این سه، هر شش ماه یک بار دور هم جمع شوند.
مجموعه عضو نیزه سه سر، سازوکارهایی محسوب میشدند که از پشتیبانی و حمایت کشورهای غربی و جامعه اطلاعاتی ایالاتمتحده برخوردار بودند. همچنین انگلیس که کانال سوئز را به مصر تحت زمامداری «جمال عبدالناصر» در سال 1956 واگذار کرده بود، به دنبال حفظ قدرت اطلاعاتی و تاثیر خود در خاورمیانه از طریق این اتحاد بود. در راستای راهبرد پیرامونی رژیم اشغالگر قدس، کشورهای غیرعرب منطقه برای مقابله با اعراب به همکاری فراخوانده شدند. هدف عمده این اتحاد، همکاری اطلاعاتی در مقابل ملیگرایی اعراب بود. فرانسه نیز که در این سالها به جنگ داخلی در الجزایر دچار شده بود، منافع چندی از نیزه سه سر کسب کرد.
جوامع اطلاعاتی عضو نیزه سه سر، فرمهای استانداردی برای ارتباطات و انتصاب افسران تبادل، قادر ساختن افسران اطلاعاتی هر کدام از جوامع اطلاعاتی به دستیابی به اطلاعات دیگر جوامع، ازجمله تسهیلات آموزشی و فناوری به وجود آوردند. نیزه سه سر، با وقوع انقلاب اسلامی فروپاشید. ایجاد ارتباط مستحکم با سرویسهای اطلاعاتی کشورهای دیگر و جوامع یهودی خارج از فلسطین اشغالی به همراه پیگیری راهبرد پیرامونی و پیشبرد مقاصد دیپلماتیک در سایه بهرهبرداری از فعالیت پنهان و اعتماد به سرویسهای اطلاعاتی خودی، موفقیتهایی است که جامعه اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس در همان سالهای اول شکلگیری خود به آن نایل آمد.
از سوی دیگر، رژیم اشغالگر قدس روابط نزدیکی با اتیوپی که امپراتور آن «هایله سلاسی» بود، برقرار کرد. اتیوپی در بین کشورهای شرق آفریقا به عنوان یک منطقه مهم راهبردی شناخته شده بود. این کشور بر مسیر کشتیرانی به سمت دریای سرخ و بندر ایلات در رژیم اشغالگر قدس و کانال سوئز در مصر مشرف بود.
در این گوشه از شاخ آفریقا مزیتهایی وجود داشت که ازجمله میتوان به موقعیت جغرافیایی آن اشاره کرد. در شمال، دو کشور عربی سودان و مصر قرار داشتند. در سواحل باریک دریا نیز عربستان سعودی و یمن قرار گرفتهاند. اتیوپی و کشورهای همسایه آن به لحاظ دسترسی به افراد و اطلاعات از موقعیت استراتژیک و بینظیری برخوردار بودند. به همین دلایل و رویکرد هایله سلاسی که فردی طرفدار غرب بود از ایده ایجاد یک کشور مستقل یهودی حمایت میکرد.
 رژیم اشغالگر قدس پس از تاسیس نمایندگی این رژیم در اتیوپی، اقدام به تاسیس دانشگاه آدیس آبابا کرد. این رژیم همچنین اقدام به اعزام مشاوران نظامی و اطلاعاتی به اتیوپی کرد. رژیم اشغالگر قدس به آموزش پرسنل اطلاعاتی و امنیتی این کشور اقدام کرد و از همینرو موساد توانست پایگاهی بسیار قوی در این کشور برای خود ایجاد کند.
در نهایت، این رژیم توانست در سال 1351 یک پیمان سهجانبه اطلاعاتی دیگر را میان اتیوپی، ایران و رژیم اشغالگر قدس به مرحله اجرا و عمل دربیاورد.
 همچنین سودان به خاطر آنکه در موقعیت جغرافیایی دشمنان رژیم اشغالگر قدس قرار گرفته بود، مورد توجه این رژیم قرار گرفت که به علت بیثباتی این کشور، این روابط خیلی موثر واقع نشد.
 
 
 
مروری بر روابط
میان ایران و رژیم اشغالگر قدس
تاریخچه
کوروش در سال 538 قبل از میلاد، هنگامی که بابل را به تسخیر درآورد، یهودیان آن منطقه را که در بیداد 60 ساله بابلیان اسیر بودند، آزاد کرد؛ این واقعه، قدیمیترین مورد ثبت شده از روابط ایران و یهودیان است که در کتاب عهد قدیم ثبت شده است.
در شهریورماه 1300 شمسی، رسیدگی به امور اتباع ایران در فلسطین از طرف وزیر امور خارجه وقت، «انتظام الملک» به طور موقت به «مشیر حضور» نماینده ایران در مصر واگذار شد. اما به علت کثرت مشغله سرکنسولگری ایران در قاهره، امور مربوط به فلسطین در سال 1313 شمسی به سرکنسولگری ایران در بیروت سپرده شد که در همان حال عهدهدار امور اتباع ایرانی در فلسطین نیز شد.
پس از چند ماه مکاتبه با دولت انگلستان، در اول شهریور همان سال، سرکنسولگری ایران در شهر بیتالمقدس تاسیس و «هاشم مکرم نورزاد» به سمت کنسول در فلسطین تعیین شد. در این دوران، اقدامات دولت ایران برای دفاع از حقوق اعراب در جامعه ملل از زمان عضویت دولت ایران در این جامعه چشمگیر بوده و اسناد جامع، نامههای تشکرآمیز مقامات فلسطینی و دول عربی نشانه پشتیبانی دولت ایران از فلسطینیها بود.
در سال 1326 امور مربوط به ایرانیان مقیم فلسطین به سرکنسولگری ایران در استانبول واگذار شد.
از سالهای 1948 تا 1950 رفتار ایران درباره منازعه اعراب و رژیم اشغالگر قدس مبهم و دوپهلو بود. اما در اسفند سال 1328 شمسی، رژیم اشغالگر قدس را به صورت دوفاکتو (بالفعل و عملی) به رسمیت شناخت و به رفتار ابهامآمیز خود پایان داد. شناسایی دوفاکتو رژیم اشغالگر قدس در 23 اسفند سال 1328 توسط محمد ساعد مراغهای، نخستوزیر وقت ایران اعلام شد، موضوع از طریق نماینده ایران در سازمان ملل به اطلاع نماینده رژیم اشغالگر قدس رسانده شد و سرکنسولگری ایران در بیتالمقدس تاسیس شد. در سال 1330 دولت مصدق، کنسولگری ایران در بیت المقدس را به درخواست نمایندگان مجلس منحل و رسیدگی به کار آن را به سفارت عمان محول کرد.
پس از جنگ اعراب و رژیم اشغالگر قدس در سال 1948، وضعیت زندگی یهودیان در عراق بهزعم آنان نامناسب شد و بسیاری از آنها به جنوب ایران مهاجرت کردند و در آنجا به مقامات مهاجرت یهود (آژانس یهود) در تهران معرفی شدند.
با سقوط دولت مصدق، روابط ایران و رژیم اشغالگر قدس تا زمان انقلاب اسلامی رو به گسترش نهاد و ایران بهعنوان یکی از مهمترین متحدان رژیم اشغالگر قدس مطرح شد. تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، رژیم اشغالگر قدس حداقل 75درصد نیازهای نفتی خود را از طریق ایران این «گوهر تابناک» تامین میکرد.
 روابط میان ایران و رژیم اشغالگر قدس پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به شکلی بود که بنا به اعتقاد «داوید منشری» رئیس اسبق موسسه مطالعات ایران مدرن دانشگاه تلآویو، از آن میتوان به «روابط عاشقانه بدون سند ازدواج» یاد کرد. زیرا هرچند مناسبات میان دوکشور جنبه رسمی نداشت، اما روابطی کاملا نزدیک، بسیار وسیع و عمیق بین این دو کشور برقرار بود که نتیجه برخی از همکاریها، بسیار خیرهکننده بود.
دلایل چندی وجود داشت که محمدرضا پهلوی را تشویق به همکاری همهجانبه با رژیم اشغالگر قدس میکرد ازجمله:

 
 فقدان پایگاه مردمی و وابستگی رژیم به خارج؛

 
 مقابله با کشورهای عربی رادیکال؛

 
 استفاده از لابی قدرتمند یهودی در ایالاتمتحده؛

 
 از طرف مقابل، مزیتهای چندی وجود داشت که رژیم اشغالگر قدس را متوجه ایران میساخت:

 
 خروج از انزوای سیاسی ـ امنیتی و اقتصادی (استراتژی پیرامونی)؛

 
 نیاز به حمایت ایران در خاورمیانه و میان کشورهای اسلامی؛

 
 نیاز به وجود پایگاهی مطمئن و استراتژیک در منطقه خاورمیانه برای پشتیبانیهای اقتصادی، اطلاعاتی، عملیاتی؛
با این همه باید توجه داشت شاه و رژیم او از ترس مخالفتهای داخلی و خارجی، هیچگاه روابط رسمی و دیپلماتیک علنی با رژیم اشغالگر قدس برقرار نکردند و با وجود گسترش همکاریهای دو کشور در سالهای آخر عمر رژیم، همچنان تلاش میکردند این همکاریها سری و محرمانه باقی بماند.
 
آغاز همکاری
روابط ایران و رژیم اشغالگر قدس به دو دوره همکاری استراتژیک و خصومت آشکار تقسیم میشود؛ دوره محمدرضاشاه، دوره همکاری استراتژیک میان ایران و رژیم اشغالگر قدس است و دوره جمهوری اسلامی، دوره دشمنی آشکار میان ایران و رژیم صهیونیستی است.
روابط ایران و رژیم اشغالگر قدس در دوره شاه را باید در دو سطح تحلیل داخلی و بینالمللی بررسی کرد. نظام پهلوی از طریق کودتای نظامی با حمایت و دخالت مستقیم مشاوران نظامی آمریکایی تثبیت شده بود، بنابراین وابستگی استراتژیک به ایالاتمتحده داشت.
 دینی که محمدرضاشاه در قبال آمریکا داشت، حمایت از منافع آمریکا در منطقه خلیجفارس، خاورمیانه و بهویژه آسیای میانه و قفقاز بود که حوزه نفوذ رقیب بزرگ آمریکا یعنی اتحاد شوروی بود. به عبارت دیگر، آمریکاییها در یک موفقیت بزرگ توانسته بودند، همسایه جنوبی اتحاد شوروی را که بزرگترین کشور خاورمیانه هم بود، تحت نفوذ درآورند.
در دوره محمدرضاشاه و پس از کودتای 28 مرداد سال 1332، آمریکا جایگزین استعمار پیر انگلیس در ایران شد. به تدریج آشکار شد که ایران و رژیم اشغالگر قدس از سوی طراحان استراتژی ایالاتمتحده به عنوان قدرت منطقهای متحد آمریکا در نظر گرفته شدهاند. آنگونه که هانتینگتون اشاره میکند، بر مبنای طرح آمریکا، قدرتهای غالب منطقهای یا «هیولاهای محلی» شروع به ایجاد شدن کردند: برزیل در آمریکای جنوبی، آفریقای جنوبی در جنوب آفریقا، رژیم اشغالگر قدس در خاورمیانه، ایران در خلیجفارس، هند در شبهقاره و ویتنام شمالی در هندوچین.
در ابتدای تشکیل رژیم صهیونیستی، ایران از نخستین کشورهایی بود که (پس از ترکیه) اقدام به شناسایی دو فاکتو رژیم اشغالگر قدس در سال 1328 کرد و کنسولگری ایران در بیتالمقدس تشکیل شد. جلال آلاحمد پس از سفر به سرزمینهای اشغالی در سفرنامه خود دراینباره مینویسد:
«ایران از معدود کشورهای مسلمانی بود که با رژیم اشغالگر قدس روابط دیپلماتیک برقرار کرد و طبیعی است که این امر، باعث خرسندی خاطر حکومت رژیم اشغالگر قدس شد... برای رژیم اشغالگر قدس که در یک منطقه مسلماننشین از جهان، به کلی تک افتاده بود، چه چیزی طبیعیتر از اینکه دست دراز تنها کشور منطقه را که به سمتش دراز شده بود با شادی بسیار بفشرد. اما پشت این ظاهر طبیعی و در متن روابط پیچیده سیاست خارجی، این دوستی به ظاهر بیشائبه، پر از رمز و راز بود.»
همکاری میان رژیم پهلوی و رژیم اشغالگر قدس پس از به رسمیت شناختن این رژیم توسط ایران و عمدتا از سال 1333 (1954) یعنی دوران پس از مصدق آغاز شد. این تعاملات که در ابتدا در قالب همکاریهای محدود اقتصادی آغاز شده بود، به همکاریهای گسترده نظامی- امنیتی و تامین نفت رژیم اشغالگر قدس (بهویژه در دورههای بحرانی رژیم صهیونیستی همچون دوران جنگ با اعراب و تحریم نفتی غرب توسط اعراب) منتهی شد. اتحاد استراتژیک شاه و رژیم صهیونیستی از نیمه دوم دهه 30 تا دهه 50 شمسی (نیمه دوم دهه 50 تا دهه 70 میلادی) بود که ایران و رژیم اشغالگر قدس به عنوان بازوهای منطقهای آمریکا مطرح شدند.
در این دوران، این دو کشور در چند عرصه با یکدیگر همکاری کردند. در عرصه بینالمللی برجستهترین همکاری ایران و رژیم اشغالگر قدس، در قضایای مربوط به فلسطین بهویژه جنگهای اعراب و رژیم اشغالگر قدس و تامین نفت رژیم اشغالگر قدس از سوی شاه بود.
 همکاری ساواک و موساد، دخالت نظامی و اطلاعاتی ایران و رژیم اشغالگر قدس در مسائل منطقهای به طور آشکار و نهان و خرید تسلیحات از رژیم اشغالگر قدس، نمونههایی از همکاریهای دو رژیم بود. روابط این دو نظام بیشتر در دو چارچوب اقتصادی - استراتژیک (نفت) و نظامی - امنیتی بوده است.
آنچه در اینجا به عنوان همکاریهای نظامی ایران و رژیم اشغالگر قدس مورد مطالعه قرار گرفته، عبارت است از آموزش نیروهای نظامی و اطلاعاتی ایران و مبادله اخبار میان دو کشور، کمک نظامی - اقتصادی (نفت) - اطلاعاتی (در زمینه اعراب و گروههای مبارز فلسطینی) ایران به رژیم اشغالگر قدس، خرید تسلیحات از رژیم اشغالگر قدس، دخالتهای نظامی - اطلاعاتی ایران و رژیم اشغالگر قدس بهویژه در عراق، دخالت نظامی ایران در شورش داخلی عمان و همکاری ایران و رژیم اشغالگر قدس به منظور بهرهبرداری از جنگ داخلی یمن.
 
همکاریهای نظامی
در عرصه نظامی، چهارگونه همکاری میان ایران پهلوی و رژیم اشغالگر قدس انجام پذیرفت. نخست، آموزش نیروهای نظامی ایران از سوی این رژیم؛ دوم، همکاریهای امنیتی میان ساواک و موساد؛ و سوم، خرید تسلیحات از رژیم اشغالگر قدس و چهارم، عملیات مشترک نظامی - امنیتی ایران و رژیم اشغالگر قدس که به صورت پنهان و آشکار در خاورمیانه انجام پذیرفت. این همکاریها در سه مورد عراق، عمان، یمن با دخالتهای نظامی آشکار همراه بود و در دیگر موارد به صورت مبادله اخبار اطلاعاتی - امنیتی و سیاست مداخله پنهان (ارسال اسلحه، آموزش نیروهای نظامی و کمکهای مالی) بود.
ایران و رژیم اشغالگر قدس از نظر همکاریها دارای دو بعد داخلی و بینالمللی بودند. مهمترین آثار این همکاری در عرصه داخلی، استفاده سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) از تجربیات سازمان اطلاعاتی موساد بود.
در عرصه بینالملل، رژیم پهلوی با این شعار که «دشمن دشمن من، دوست من است» بیش از هر چیز به دنبال متحدی در برابر اعراب بود که با نقش منطقهای ایران در منطقه هماهنگ باشد. به دلیل حمایت آمریکا از رژیم اشغالگر قدس، دوستی با این رژیم دقیقا در راستای منافع مشترک ایران و آمریکا یا به عبارت دیگر، سیاستهای کلی واشنگتن بود.
 
همکاری اطلاعاتی
حسین فردوست، موساد را پس از سیا، فعالترین سرویس اطلاعاتی خارجی میداند که در ایران حضور گسترده داشت. این موضوع نشاندهنده اهمیت جایگاه ایران در راهبرد پیرامونی رژیم اشغالگر قدس است که در آن سازمانهای اطلاعاتی این رژیم به عنوان دست پنهان سیاستگذاران به ایفای نقش پرداختهاند.
آغاز همکاری اطلاعاتی میان ایران و رژیم اشغالگر قدس یا به عبارت صحیحتر، موساد و ساواک به سال 1957/1336 بازمیگردد. هنگامی که لوی اشکول، وزیر دارایی رژیم اشغالگر قدس برای مذاکره و عقد قرارداد تجاری وارد تهران میشود و مورد استقبال تیمور بختیار، نخستین رئیس ساواک قرار میگیرد. اشکول سپس در مهمانسرای ساواک اقامت میکند سپس در اکتبر سال 1957، تیمور بختیار در سفر پاریس خود با یعقوب تسور، سفیر رژیم اشغالگر قدس در فرانسه ملاقات میکند که این ملاقات مورد توجه بنگورین و دیگر مقامات رژیم صهیونیستی قرار میگیرد.
 ماه بعد، نوامبر سال 1957 تیمور بختیار با ایسر هارل، رئیس وقت ایستگاه موساد در رم و رئیس آینده موساد ملاقات میکند و طی این ملاقات، طرفین به توافقی جدی برای آغاز سریع روابط اطلاعاتی دست مییابند.
حدود یک ماه پس از این ملاقات، یعقوب کاروز، نماینده موساد به طور مخفیانه وارد تهران شد تا با مقامات ساواک و احیانا دیگر مقامات کشور درباره راههای گسترش روابط اطلاعاتی موساد و ساواک گفتوگو کند. مدتی پس از آن و در پی آشکار شدن وحدت مصر و سوریه در فوریه سال 1958 و نیز به دنبال وقوع کودتا در عراق و خروج این کشور از پیمان بغداد، ایران و رژیم اشغالگر قدس در گسترش روابط اطلاعاتی جدیت بیشتری نشان دادند و همزمان با آن، روابط اطلاعاتی آن دو با ترکیه و اتیوپی بیش از پیش تقویت شد.
 شاه به بنگورین، نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس پیغام داد که برای گسترش هر چه بیشتر روابط اطلاعاتی دو کشور از کانال موساد و ساواک آمادگی تام دارد و مایل است روابط دو کشور در زمینههای مختلف اقتصادی و مبادلات تجاری و... ارتقا یابد. به دنبال این تحولات، دکتر زوی دوریل به نمایندگی از اتاق بازرگانی رژیم اشغالگر قدس وارد تهران شد تا دفتری در تهران افتتاح کند و این مقدمهای برای ورود مئیر عزری، یهودی ایرانیالاصل به ایران و افتتاح نمایندگی غیررسمی سیاسی رژیم اشغالگر قدس در تهران شد. عزری که کمتر از 10 سال پیش از این به سرزمینهای اشغالی مهاجرت کرده بود، پس از ورود به تهران خود را ایرانی معرفی کرد که بار دیگر به زادگاهش بازگشته است. مئیر عزری حدود 15سال سفیر (غیررسمی، رژیم اشغالگر قدس در ایران سفارت رسمی نداشت) در ایران بود.
ملاقاتهای نهایی روسا و مدیران ساواک و موساد برای آغاز همکاری اطلاعاتی در روز دوشنبه 24 مرداد 1339 صورت گرفت و توافق حاصل شد.
از اوایل دهه 1340 و همزمان با ریاست سرلشگر حسن پاکروان بر ساواک روابط موساد و ساواک گسترش یافت و با مدیریت سیا، موساد نه به عنوان سرویس جایگزین بلکه به مثابه سرویس مکمل و در عین حال پرتوان به جمع سرویسهای دوست و همگرا در ایران و خاورمیانه پیوست.
سپس شاه موافقت کرد، موساد در بخشهای غربی و جنوبی کشور چند ایستگاه اطلاعاتی دایر کند. بنابراین موساد با همکاری ساواک در اوایل دهه 1340 سه ایستگاه در استانهای خوزستان (اهواز)، ایلام (ایلام) و کردستان تاسیس کرد.
موضوعی که همکاری موساد و ساواک را تسریع میکرد، پشتیبانیهای آموزشی موساد به ماموران ساواک سپس تا حدودی پشتیبانی تامین تجهیزات اولیه مورد نیاز فعالیت اطلاعاتی برای ساواک بود.
در اوایل سال 1345، رژیم اشغالگر قدس، پیشنهاد ارتباط و همکاری بین دو سازمان موساد و ساواک را طی طرحی با نام کریستال (بلور) به منظور استخدام منابع در تهران و اعزام آنان به کشورهای هدف مطرح کرد.
 اسناد ضدجاسوسی نشان میدهد که در این طرح، رژیم اشغالگر قدس با استفاده از امکانات ساواک به استخدام منابع عمدتا عربی اقدام میورزیده است. روند این همکاریها عموما به گونهای یکجانبه و به نفع رژیم اشغالگر قدس به انجام رسیده است؛ به گونهای که نارضایتی ماموران ساواک را به‌‌همراه داشته، اما به دلیل حمایت مراتب بالاتر این همکاری ادامه مییابد.
یعقوب نیمرودی، مامور موساد در ایران در گفتوگویی با یک روزنامهنگار رژیم اشغالگر قدس درباره عمق و گستره فعالیتها و اقدامات صهیونیستها در ایران گفته است: «اگر یک روز به تو اجازه دهند که از کارهایی که ما در تهران انجام دادهایم، آگاه شوی، از آنچه میشنوی وحشت خواهی کرد. حتی نمیتوانی آن را تصور کنی.»
به طور کلی این همکاریها را میتوان به شکل زیر دستهبندی کرد:

 
 همکاریهای اطلاعاتی ایران و رژیم اشغالگر قدس در سطح منطقهای؛
در دوره محمدرضاشاه، ایران با بسیاری از کشورهای خاورمیانه، همکاری دوجانبه امنیتی برقرار کرد و در دهههای 60 و 70 میلادی در دو سازمان امنیتی منطقهای (پیمان بغداد و سنتو) شرکت کرد. اعضای سنتو همپیمانان آمریکا بودند و در برابر سازمان نظامی- امنیتی ورشو که کشورهای بلوک شرق عضو آن بودند، تشکیل شد. گرچه آمریکا مستقیما در روابط امنیتی- نظامی درگیر نبود ولی شاه را تشویق میکرد وارد این پیمانها شود ولی شاید بتوان گفت ایجاد روابط متنوع امنیتی غیررسمی، بیش از سنتو در امنیت رژیم شاه موثر بوده است.
مهمترین این روابط، پس از روابط امنیتی با آمریکا، روابط امنیتی ایران و رژیم اشغالگر قدس بود. این همکاریها اساسا از آنرو به وجود آمد که ایران و رژیم اشغالگر قدس، از شوروی، عراق، مصر و سوریه به عنوان دشمنان مشترک واهمه داشتند و به همین بهانه، همکاری اطلاعاتی - امنیتی علیه اتحاد شوروی و کشورهای عربی را آغاز کردند.
برخی از منابع از برنامهریزی هماهنگ سیا و ام آی6 برای سوق دادن ساواک به سوی رژیم اشغالگر قدس (در راستای طرحهای خاورمیانهای آمریکا) خبر میدهند.
موساد به دلیل آنکه اعضای سرویسهای مختلف خود را از میان یهودیان شاغل در سرویسهای اطلاعاتی اروپا و آمریکا برگزیده بود، از ورزیدهترین افراد و قابلیتهای بالایی در عملیات اطلاعاتی برخوردار بود. موساد، تواناییهای عملیاتی بالایی در منطقه داشت و به دلیل جنگهای چهارگانهای که با اعراب انجام داد، نیاز و انگیزه بالایی نیز برای اینگونه عملیاتها داشت. تعداد بیشماری از ایرانیان، ازجمله کسانی که در جریان امور قرار داشتند، گزارش کردهاند که صهیونیستها بر شیوه کار ساواک نظارت داشتند.
به تدریج ساواک در زمینه آموزش به خودکفایی رسید و توانست استادان کافی تربیت کند، ولی رابطه با اسرائیل قطع نشد و در برنامههای آموزشی که صهیونیستها به ساواک میدادند، گاهی از استادان صهیونیست دعوت به عمل میآمد و گاهی هیاتهای 5، 6 نفره در مواردی که استاد مربوطه نمیتوانست به تهران بیاید، به رژیم اشغالگر قدس اعزام میشد. از این جمله میتوان به آموزش روسای نمایندگیهای ساواک در خارج از کشور، توسط استادان دعوتی از اسرائیل در عالیترین سطح اشاره کرد. سرویسهای اطلاعاتی ایران و رژیم اشغالگر قدس در دهههای 1960 و 1970 روابط رسمی با دستگاه اطلاعاتی ترکیه برقرار کردند.
این سازمان که به نام «سهجانبه» مشهور شد، طی جلسات منظمی که برقرار میشد، به عرصه تبادل اطلاعات ایران، رژیم اشغالگر قدس و ترکیه در زمینه فعالیتهای شوروی و کشورها - گروههای تندرو عرب در خاورمیانه، تبدیل شد و این اطلاعات برای هر سه کشور عضو بسیار مفید بودند.
 البته بیشتر همکاریها میان سازمانهای اطلاعاتی ایران و رژیم اشغالگر قدس، خارج از سازمان سهجانبه به انجام میرسید. افزون بر عراق، ساواک و موساد همکاریهای قابلتوجهی درباره دیگر کشورهای عربی منطقه به انجام میرساندند. از آنجمله اطلاعاتی بود که جاسوسان ساواک در سراسر کشورهای عربی درباره سازمانهای مبارز فلسطینی و بهویژه «الفتح» جمعآوری میکردند و در اختیار رژیم اشغالگر قدس میگذاشتند.
ایران و رژیم اشغالگر قدس در این راه با ترکیه همراه بودند. اطلاعات مربوط به تندروهای عرب و اتحاد شوروی، از دیگر اخباری بودند که بین ایران، ترکیه و رژیم اشغالگر قدس مبادله میشدند.
 
عملیات دموکلس
پیش از آغاز این جنگ، استراتژی پیشدستانه و بازدارندگی توسط سازمانهای اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس در سوریه و مصر به انجام رسیده بود؛ این استراتژی بعدها به صورت ویژه، «دکترین بگین» نام گرفت. در این سالها در راستای استراتژی فوق، سازمانهای اطلاعاتی وظیفه داشتند در همکاری تنگاتنگ با سیاستگذاران از دستیابی کشورهای متخاصم به فناوریهای حساس و پیشرفته جلوگیری کنند. ازجمله نمونههای این اقدام، میتوان از عملیات دموکلس نام برد.
لوتز که اصلیتی آلمانی داشت، با هویت جعلی افسر اسبق نازی در آفریقا، مرکز اسبسواریای را در حاشیه رود نیل، با فاصلهای نهچندان دور از پایگاهی نظامی که متخصصان آلمانی در آن مشغول پروژه ساخت موشک برای مصر بودند، تاسیس کرد. دو موشک الخیر (که در برخی منابع «القاهره» عنوان شده) و الظفر که برد زیادی داشتند و قادر بودند اهدافی در جنوب لبنان را هدف قرار دهند در این تاسیسات در حال ساخت بود.
در حقیقت لوتز در زمان جنگ در خدمت ارتش انگلیس بود و در کنار آن، برای تشکیلات هاگانا نیز فعالیت نظامی میکرد. گرچه همسرش در اسرائیل بود، ولی با زنی آلمانی ازدواج کرد تا پوشش خود را تکمیل کند. لوتز در نهایت در فوریه 1965 پس از اجرای طرح اسرائیل در عقیم ساختن پروژه موشکی مصر دستگیر شد. به کمک اطلاعات لوتز، دکتر «هینز کراگ» که با همکارانش برای ساخت موشکهای مصری دعوت شده بودند، طی عملیاتی در مونیخ در سپتامبر سال 1962 ترور شد. دو ماه بعد در 27 نوامبر سال 1962، یکسری بمبهای پستی از آلمان به آدرس دفاتر تکنیسینهای آلمانی در قاهره پست شد. قبلا توسط یکی از همین بمبها در سال 1956، دو نفر از افسران مصری مسوول نفوذ مجاهدین فلسطینی از غزه به داخل فلسطین اشغالی کشته شده بودند. یکی از بستهها به آدرس «ولفگانگ پیلز» یکی از مهندسان متبحر ساخت موشک ارسال شد که منشی وی را به شدت مجروح کرد. بسته دیگر، پنج کارگر محلی را هنگامی که آن را میگشودند، کشت. در فوریه سال 1963، دکتر «هاینس کلین واچر» (متخصص الکترونیک) هنگام بازگشت به خانه، توسط یک آدمکش که از سوی «شامیر» معرفی شده بود، هدف گلوله قرار گرفت.
موساد به طور گستردهای در سازمان امنیت مصر نفوذ کرده بود و این زمانی مشهود شد که یکی از ماموران موساد به نام «یوسف بن گال» در سوئیس به اتهام تهدید دختر پروفسور «پل گورک» از نخستین متخصصانی که برای ساخت موشکهای مصری به این کشور مسافرت کرده بودند دستگیر شد. هنگام دستگیری بن گال معلوم شد وی همراهی اتریشی به نام دکتر «اتو جوکلیلک» دارد که برای ساخت تجهیزات جنگی در خدمت قاهره است. «جوکلیلک» که از سوی موساد استخدام شده بود، در سفری به اسرائیل، جزئیات کامل پروژه محرمانه موشکی مصر را گزارش کرده بود. هر دو نفر دستگیر و به جرم تهدید دختر پروفسور به دو ماه زندان محکوم شدند. در واقع، موساد از این دادگاه به عنوان مرکزی برای افشای علنی مشارکت دانشمندان آلمانی در پروژههای «جمال عبدالناصر» استفاده کرد. این امر باعث تنش در روابط اسرائیل و آلمان شد.
سرویس اطلاعات مصر توسط یک منبع، از جاسوسی لوتز مطلع شد و وی را دستگیر کرد. علت دستگیری لوتز، همانند «کوهن» بیتوجهی به نکات حرفهای ذکر شده است. لوتز به حبس ابد محکوم شد که در فوریه سال 1968 با اسرای جنگی مصر مبادله شد. پس از اجرای این عملیات که به عملیات دموکلس مشهور شد، برنامه موشکی مصر عقیم ماند. فرد کلیدی در عملیات دموکلس، «اسحاق شامیر» بود. او وظیفه داشت برخی از عملیاتها را که معمولا شامل ترور افراد میشد، اداره کند.
 
ربودن میگ 21 از عراق
از دیگر موفقیتهایی که اسرائیل به کمک موساد کسب کرد، استخدام خلبانی عراقی و طراحی و اجرای فرار وی به همراه هواپیمای میگ 21 در 15 آگوست سال 1966بود. این عملیات، علاوه بر آنکه نیروی هوایی اسرائیل را با کشف ویژگیهای این هواپیما در موضع برتر قرار میداد، غربیها را نیز از فناوری آن آگاه میساخت؛ دستاورد شوروی که با دوبرابر سرعت صوت حرکت میکرد. طرحهای متعددی برای سرقت یک فروند میگ آماده شد که در نهایت قرار شد، مقر موساد در تهران یک خلبان عراقی که زمینه خیانت به کشورش را دارد، شناسایی کند.
 
عملیات اپرا: بمباران تاسیسات هستهای عراق
در هفتم ژوئن سال 1981، هشت فروند جنگنده اف16 و شش فروند هواپیمای اف15 نیروی هوایی اسرائیل به عراق حمله کرده و رآکتور هستهای تموز-1 در اوسیراک نزدیک بغداد را نابود کردند. نام رمز این عملیات، «اپرا» گذاشته شده بود. در نوامبر 1975، فرانسه با تامین دو دستگاه رآکتور یکی در حد تحقیقاتی و دیگری به ظرفیت 70مگاوات برای عراق موافقت کرد. «بگین» در جلسهای با سران جامعه اطلاعاتی، نابودی تواناییهایی هستهای عراق را یکی از اهداف ملی عالی اسرائیل برشمرد و از آنان خواست تا اطلاعات لازم درباره پروژه هستهای عراق معروف به تموز را جمعآوری کنند. او دکترین جدید اسرائیل را که با نام «استراتژی بگین» شناخته میشود، نهادینه کرد: «اسرائیل به هیچ کشور عربی یا متخاصم اجازه نخواهد داد به توانایی هستهای تهاجمی مجهز شود.»این استراتژی   برای سالها از سوی سردمداران رژیم صهیونیستی در قالب جلوگیری از دستیابی کشورهای عربی به تسلیحات و فناوریهای راهبردی در راستای استراتژی پیشدستی و بازدارندگی به انجام رسیده بود. از نظر بنگورین، انحصار اتمی رژیم اشغالگر قدس الزامی بود. به این ترتیب، رژیم اشغالگر قدس هر جا و هر زمان لازم بود هر کاری انجام دهد تا تنها قدرت هستهای در خاورمیانه باقی بماند؛
سرویسهای مخفی به سرعت دست به کار شدند. یک تیم از ماموران در نخستین هفته آوریل 1979 از مبادی مختلف وارد تولون فرانسه شدند. هدف این گروه، انباری در شهر ساحلی لا سینهـ سرـ مر بود؛ جایی که دو دستگاه از رآکتور هستهای برای بارگیری به عراق نگهداری میشد. این تجهیزات منفجر میشوند بدون آنکه ردپایی از عوامل برجا بماند. گرچه گروه بومشناسی فرانسه مسوولیت بمبگذاری را برعهده گرفت، ولی سرویس اطلاعات فرانسه به سرعت مسوولیت آن را متوجه اسرائیل و بهخصوص موساد کرد. با آنکه بگین امیدوار بود فرانسه از ارسال تجهیزات اتمی به عراق منصرف شود، ولی دولت فرانسه اعلام کرد که به قرارداد خود با عراق پایبند است و دستگاههای جدید را برای عراق تهیه خواهد کرد. بگین به موساد و امان دستور داد با هماهنگی رئیس ستاد مشترک «رافائل ایتان» حمله نظامی را مورد بررسی قرار دهند. ژنرال ایتان دستور ساخت یک مدل کامل از رآکتور عراق را براساس گزارشهای جاسوسی صادر کرد تا بمباران هوایی آن مورد تمرین قرار گیرد.
در کنار این، در ژوئیه 1980 تیمی از موساد، پروفسور یحیی المشد را در آپارتمانش در پاریس به قتل رساندند. وی یک فیزیکدان هستهای بود که بهتازگی موافقت خود برای فعالیت در عراق را اعلام کرده بود.
او مذاکراتی را با عراق به انجام رسانده بود تا این کشور جایگزین ایران در تاسیسات غنیسازی یورودیف فرانسه شود. قبلا نیز در سال 1978 به وی حمله تروریستی شده بود. هنگامی که او افسر تبادل فنی با فرانسه جهت خرید تجهیزات رآکتور تحقیقاتی اوسیراک در نزدیکی بغداد شده بود. اما در جامعه اطلاعاتی نیز عدهای مانند «شیمون پرز» از حزب کارگر که در آستانه انتخابات نگران افزایش محبوبیت بگین در نتیجه حمله به عراق بود، با این اقدام مخالف ورزیدند. ازجمله این مخالفان میتوان به «هوفی»، رئیس موساد و «شلومو گازیت» رئیس امان که جای خود را متعاقبا در فوریه سال 1979 به «یهوشوا ساگوی» داد، نام برد. آنان اعتقاد داشتند حمله به تاسیساتی که هنوز تا مرحله به ثمر نشستن، فاصله زیادی دارد، میتواند خطراتی جدی را به دنبال داشته باشد. ازجمله اینکه تهاجم میتواند به جنگ میان دو کشور ایران و عراق خاتمه بخشد و دو کشور را که دشمن مشترکی به نام اسرائیل دارند، متحد کند. همچنین ممکن است جامعه جهانی تهییجشده و به محکوم کردن اسرائیل روی آورد. حمله سه روز قبل از برگزاری انتخابات اسرائیل انجام شد و بگین برای دومین بار نخستوزیر شد. گفته شده فرانسویها گرچه به طور علنی در مورد حمله رژیم اشغالگر قدس به تاسیسات اتمی عراق اظهارنظر نکردند، اما سالها بعد پذیرفتند که تصمیم رژیم اشغالگر قدس درست بوده است. رژیم اشغالگر قدس، پیش از این عملیات در راه عقیم ساختن دستیابی عراق به انرژی اتمی، اقدامات متعدد دیگری را نیز به انجام رسانده بود. یکی از این اقدامات ترور «یحیی المشد» کارشناس هستهای مصری بود که به نظر میرسد نقشی اساسی در پروژه هستهای عراق ایفا میکرد. المشد در ماه ژوئن سال 1980 در اتاق هتلی در فرانسه به قتل رسید. پلیس فرانسه هیچ ردی از قاتلان به دست نیاورد.
 
اسلحه برتر عراق
پس از اتمام جنگ ایران و عراق در سال 1367 (1988) مشخص بود که هر دو کشور با تواناییهایی که در اختیار دارند و با فراغت بالی که به دست آوردهاند، تهدیدهای جدید و جدیای برای رژیم اشغالگر قدس محسوب خواهند شد. با این حال، تاریخ مصرف «صدام» به سر آمده بود. از اینرو تحلیلگران امان و موساد به طور جدی روی عراق و صدام متمرکز شدند و طراحان استراتژیک اسرائیل دو فعالیت را مدنظر قرار دادند؛ اول آنکه جامعه اطلاعاتی اسرائیل با تمرکز کامل روی عراق در راستای دکترین بگین به شناسایی تمامی تجهیزات نظامی این کشور بپردازند. دوم، آمادگی برای تهاجمی دیگر به عراق را ساماندهی کنند. در این سالها صدام با به خدمت گرفتن «جرالد وینسنت بول» ، متخصص کاناداییالاصل تسلیحات، اقدام به ساخت توپی دوربرد معروف به «اسلحه برتر» تحت پروژهای به نام «بابل» کرد که یک متر (39 اینچ) قطر و حدود 150 متر (500 فوت) طول و 2100 تن وزن داشت و برآورد میشد که بزرگترین اسلحه جهان باشد و قادر بود 2000 کیلوگرم (4400 پوند) جرم را به اهدافی در فاصله 1200 مایلی را هدف قرار دهد. در 22 مارس 1990، جنازه بول 62 ساله جلوی آپارتمان محل سکونتش در بروکسل که با دو گلوله 65/7 میلیمتری به قتل رسیده بود، پیدا شد که پلیس بلژیک آن را عملیاتی حرفهای گزارش کرد.
 
 
ترور دانشمندان عراقی
طبق گزارش روزنامه کیهان به نقل از گزارش امنیتی ویژه سال 2008 که توسط وزارت امور خارجه ایالاتمتحده منتشر شده، موساد با همکاری نظامیان آمریکایی در عراق طی سالهای 2003 تا 2008 بیش از 350 دانشمند هستهای و 200 استاد دانشگاه این کشور را ترور کردهاند. این ترورها را باید بخشی از استراتژی بگین رژیم اشغالگر قدس به شمار آورد.
 
 
تهاجم به سوریه
در ششم سپتامبر 2007، (15 شهریورماه 1386) منطقهای در شمال سوریه (حدود 300 مایلی شمال شرقی دمشق) موسوم به صحرای دیرالزور که ادعا میشد برنامه هستهای مشترک سوریه و کرهشمالی در آنجا به اجرا درمیآید، مورد تهاجم قرار میگیرد. گرچه انجام هرگونه فعالیت هستهای توسط سوریه رد شده، اما بنا به اظهارات کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه اسبق ایالاتمتحده علاوه بر عکسهای ماهوارهای که نشاندهنده ساخت تاسیسات هستهای مشابه تاسیسات یونگ بیون کره شمالی هستند، ماموران سیا توسط جاسوسان خود از این تاسیسات موسوم به الکبر عکسبرداری کرده بودند. با آنکه رژیم اشغالگر قدس تاکنون مسوولیت حمله به این تاسیسات را نپذیرفته، اما بنا به اسناد منتشر شده در سایت ویکیلیکس در اواخر سال 2010 میلادی، ایالاتمتحده اعتقاد دارد که تهاجم به تاسیسات احتمالی سوریه توسط رژیم اشغالگر قدس به انجام رسیده است. این عملیات را به راحتی میتوان در زمره فعالیتهای رژیم اشغالگر قدس ذیل استراتژی بگین تعریف کرد. گفته میشود در این حمله، هشت فروند جنگنده اف16 مشارکت داشتند. در همین سال 2007، یک مهندس هستهای مصری به نام محمودسعید صابر علی، به جرم جاسوسی برای مصر به حبس ابد محکوم شد. وی اعتراف کرد از آژانس اتمی مصر برای رژیم اشغالگر قدس مواردی را گزارش کرده است. در آگوست سال 2008 نیز ژنرال سلیمان، مشاور حافظ اسد در تراس ویلای خود در سواحل مدیترانهای سوریه با اصابت یک گلوله به قتل رسید.
 
 
ایران و دکترین بگین
چهار دهه است که رژیم اشغالگر قدس با تسلیحات اتمی در اختیار و انحصار اتمی خود به گونهای منشا واهمه برای کشورهای منطقه شده است. از نظر بنگورین و جانشینان وی، انحصار اتمی رژیم اشغالگر قدس امری الزامی است در سایه این استراتژی غاصبان فلسطین حتی فعالیت های صلح آمیز هسته ای در کشورهای منطقه را بر نمی تابند. به این ترتیب، رژیم اشغالگر قدس هر جا و هر زمان لازم باشد، هر کاری انجام میدهد تا تنها قدرت هستهای در خاورمیانه باقی بماند. ماموریتی که بیش از نیم قرن بعد از پایهگذاری این استراتژی موضوع اصلی بحران رژیم اشغالگر قدس شد، دستیابی جمهوری اسلامی ایران به دانش هستهای برای اهداف صلح آمیز است. این نقش انحصاری با ورود جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری صاحب فناوری هستهای شکسته شده و با دستیابی کامل ایران به غنیسازی اورانیوم به طور کامل از دست میرود. به همین دلیل است که بارها و بارها، رژیم اشغالگر قدس، ایران را بزرگترین تهدید امنیتی خود معرفی کرده است؛ برای مثال «آموس یادلین» رئیس موسسه پژوهشهای امنیت قومی رژیم اشغالگر قدس (رئیس اسبق سازمان اطلاعات نظامی رژیم اشغالگر قدس) ادامه برنامه هستهای ایران را مهمترین تهدید رژیم اشغالگر قدس در سال 2013 معرفی میکند. در این سالها سازمانهای اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس در راستای استراتژی بگین وظیفه یافتند از هر روش ممکن از یکسو در روند پیشرفت دانش و فناوری هستهای جمهوری اسلامی ایران اختلال ایجاد کنند و از سوی دیگر به هر طریق، جامعه جهانی و افکار عمومی را متقاعد کنند، ایران در جهت ساخت تسلیحات اتمی گام برمیدارد؛ اقدامی که قبلا در مورد عراق و تسلیحات واهی کشتار جمعی آن به انجام رسیده بود و جهانیان ملاحظه کرده بودند که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و رژیم اشغالگر قدس پس از اعلام نظر قاطع خود در سال 2002 چه دروغ بزرگی را به آنان تحویل دادهاند. از همینرو، سازمانهای اطلاعاتی غربی دچار چه خسران بیاعتمادی از سوی شهروندان خود شدند. اگرچه در این میان سازمانهای اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس با بررسی هزینه- فایده تولید برآوردهای غیرواقعی به این نتیجه رسیدند که حمله به عراق، بسیار سودمندتر از اقدامی غیر آن است.
 «افرایم کاهانا» از ناکامی اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس در برآورد اطلاعاتی عراق از «عملکرد ضعیف، و در عین حال نتایج خوب» یاد میکند.
 اقدامات اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس در مقابله با فرآیند پیشرفت فناوری هستهای جمهوری اسلامی ایران را میتوان ذیل دو دسته طبقهبندی کرد:

 
 اقدامات جمعآوری؛ شامل رهگیری پیشرفتهای فناورانه جمهوری اسلامی ایران، پیگیری معاملات تجهیزات و فناوریهای حساس و پیشرفته، پیگیری معاملات تجاری ایران که در آن تحریمهای اعمال شده توسط ایران دور زده میشود. برای مثال بر این اساس، موساد به منظور تقویت رویکرد گردآوری تازهترین اطلاعات و اقدام براساس آن با واحد فناوری امان و کمیسیون انرژی اتمی رژیم اشغالگر قدس تیمی را تشکیل داد

 
 اقدامات اجرایی؛ شامل خرابکاریهای فناورانه نظیر حملات رایانهای (ویروس استاکسنت، دوکو و فلیم) و در دسترس قرار دادن طرحها و تجهیزات معیوب (مسمومسازی)؛ خرابکاریهای نظامی نظیر بمبگذاری و ترور (پنج مورد که یکی نافرجام ماند)، عملیات روانی و تاثیرگذاری روی مقامات بینالمللی، برای مثال البرادعی.

 
 راه‌‌اندازی استراتژی پیرامونی در جمهوری اسلامی ایران؛ در اسناد فاش شده سال 2007 وزارت امور خارجه آمریکا از سوی ویکیلیکس، رئیس موساد به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی گفته بود نارضایتی در بین اقوام ایرانی میتواند به خوبی مورد استفاده ایالاتمتحده و رژیم اشغالگر قدس قرار گیرد. به طور کلی در زمینه اطلاعاتی میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اشغالگر قدس نبردی پنهان و تمامعیار در جریان است که در این ابعاد و پیچیدگی کمتر میتوان مشابه آن را در قرن جدید جای دیگری یافت؛ نبردی که سازمانهای اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس در راستای تحقق دکترین بگین به انجام میرسانند.
بخش اول: استراتژی پیرامونی و جایگاه ایران در آن
«ریوون شیلوا» اولین رئیس موساد و پدر جامعه اطلاعاتی رژیم اشغالگر قدس که از اطلاعات به عنوان «ضروریترین ابزار سیاسی» یاد میکرد در همان سالهای اولیه پیدایش رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسید که دسترسی و مذاکره با سران عرب، راهحل نهایی برای پایدار ماندن این رژیم در خاورمیانه نیست و نمیتواند تغییرات اساسی سیاسی و راهبردی را در خاورمیانه رقم بزند. او به عنوان یکی از مقامات سیاسی تاثیرگذار به همراه دیگر سیاستگذاران رژیم اشغالگر قدس دریافته بودند که این لایههای درونی جوامع مسلمان است که اسرائیل را دشمن میپندارد و چنانچه معاهده عدم تخاصمی به انعقاد برسد، تنها در لایههای بالای سیاسی معنا دارد و نه در بطن جوامع اسلامی؛ موضوعی که بعدها در خاورمیانه بارها به اثبات رسید. شیلوا با تکیه به تجربه اطلاعاتی خود آگاه بود که در خاورمیانه، عوامل جغرافیایی و نژادی دیگری نیز وجود دارند که میتوان از آنها بهره کافی برد. در واقع با دستاویز قرار دادن برخی تفاوتها و اختلافات درونی کشورها و میان کشورها، با اقلیتهایی که به گونهای آمادگی همکاری دارند، متحد شد. وی با توسل به این برداشت که «دشمن دشمن من، دوست من است» رویکردی جدید را پیشروی سیاستگذاری رژیم اشغالگر قدس قرار داد. هر جبهه یا گروهی که با اعراب در تخاصم است، به طور بالقوه میتواند متحدی برای اسرائیل محسوب شود؛ اقلیت مارونی در لبنان، دروزیها در سوریه، کردها در عراق و مسیحیان جنوب سودان، ایران و ترکیه که در زمره کشورهای مسلمان قرار دارند، ولی عرب نیستند در این دسته قرار میگرفتند. در همین راستا، بنگورین معتقد بود که تحکیم روابط رژیم اشغالگر قدس با کشورهای غیرعرب پیرامون کشورهای عربی میتواند سرانجام به تحمیل صلح منجر شود. بن گورین اذعان میکند: «ما نمیتوانیم همسایگانمان را مجبور کنیم به امضای قرارداد صلح با ما تن دهند، اما هیچ چیز بهتر از به دست آوردن دوست در کشورهای آسیا و آفریقا نمیتواند کینه اعراب نسبت به ما را کاهش دهد.». این نگرش در رژیم اشغالگر قدس به نام «راهبرد پیرامونی» معروف شد؛ راهبردی که وظیفه به اجرا درآمدن آن به جامعه اطلاعاتی این رژیم واگذار شد. مجموعه سازمانهای اطلاعاتی که بخش پنهان به اجرا درآمدن سیاستهای رژیم اشغالگر قدس را برعهده دارند.
پیشنهاد اسرائیل برای
تجهیز ایران به سلاحهای اتمی
 
براساس یکی از اسناد ساواک، دولت رژیم اشغالگر قدس از تجهیز ایران به سلاحهای اتمی دفاع کرده است. به موجب این سند که مربوط به دوران نخستوزیری اسحاق رابین (1353 ش تا 1356 ش) است، «لوبرانی» سفیر رژیم صهیونیستی در تهران در اظهاراتی خواستار همکاری اتمی دولت متبوعش با ایران و مجهز کردن این کشور به سلاحهای اتمی شد.
سند مزبور به شرح زیر از سوی ساواک به اطلاع شاه رسید.
 
به شرف عرض پیشگاه مبارک ملوکانه میرساند
پیرو مذاکرات با آقای اسحق رابین، نخستوزیر اسرائیل و عریضهای که از طرف نامبرده در مورد پیشنهاد ریاستجمهوری مصر برای مذاکره جداگانه با اسرائیل به پیشگاه ذاتاقدس شهریاری معروض شد، اوامر مجدد ملوکانه به شرح زیر:
«همانطوری که قبلا گفته شد مصر بدون نظر سوریه و دیگر کشورهای عربی از طریق آمریکا یا سازمانملل حاضر به مذاکره در مورد اعاده قسمتی از سینا شده است. شاهنشاه مجددا تاکید فرمودند که از این موقعیت باید استفاده شود به نحوی که پای شوروی مجددا در مصر باز نشود.»
به آقای لوبرانی رئیس نمایندگی اسرائیل در ایران (در جلسهای با حضور نماینده سرویس اطلاعاتی اسرائیل) ابلاغ شد که به نخستوزیر کشور متبوعهاش اعلام کند. آقای لوبرانی در پاسخ مطالبی به شرح زیر اظهار داشت که از شرف عرض پیشگاه مبارک ملوکانه میگذرد (آقای لوبرانی اظهار داشت که این مطالب بعد از مذاکرات خصوصی نامبرده با نخستوزیر اسرائیل ابراز میگردد):

 
 دولت اسرائیل تحت هرگونه شرایط آماده مذاکره با مصر است.

 
 هر فرمولی که به منظور حلوفصل مشکل فلسطین ارائه شود، در صورت تحقق به کار ملکحسین خاتمه خواهد داد و اصولا از نظر سیاسی و اقتصادی ایجاد هرگونه دولت فلسطینی بدون تعرض به حاکمیت اردن امکانپذیر نخواهد بود.

 
 در حال حاضر ملکحسین و طرفداران او منحصرا یک اقلیت را در کشور اردن تشکیل میدهند و معلوم نیست با تشکیل دولت فلسطین وضع او به کجا منجر خواهد شد.

 
 کلیه اقدامات ملکحسین قبلا در جریان تماسهای دائمی که با ما دارد هماهنگ میشود.

 
 با توجه به اینکه ما استنباط کردهایم شاهنشاه ایران هرگز منافع ملکحسین را فراموش نخواهند فرمود، باید بگوییم هرگاه ایران پشتیبان تشکیل دولت فلسطین باشد، این در حکم کنار گذاردن ملکحسین خواهد بود.

 
 همانطور که استحضار دارید در حال حاضر اکثریت مردم فلسطین در قلمرو اسرائیل زندگی میکنند و از اینرو در کنترل ما هستند. ما بیش از هر کشور عرب در قلمرو خودمان فلسطینی داریم.

 
 کلیه اقدامات اسرائیل در ساحل غربی رود اردن به منظور بقای سلطنت ملکحسین انجام شده است. ما به دوام رژیم ملکحسین کمال علاقه را داریم.

 
 به نظر من همکاری ایران و اسرائیل در زمینههای اقتصادی میتواند به مسائل مربوط به کشاورزی - پتروشیمی - مالی و تسلیحاتی جامهعمل بپوشد.

 
 اعزام گروه اقتصادی اسرائیل به ایران بعد از تعیین تاریخ بازدید این گروه و نیز تعیین گروه متقابل ایرانی از طریق تیمسار ارتشبد نصیری (که به فرمان شاهنشاه آریامهر مسوولیت این امر را برعهده دارند) امکانپذیر خواهد بود.

 
 پیشنهاد میکنم که از طرف ساواک یک نفر رابط و مسوول امور اداری در هیاتمدیره همکاری اقتصادی دو کشور گنجانیده شود تا هماهنگیهای لازم را با ساواک که مسوول اجرای این طرح است انجام دهد.

 
 زمینههای همکاری دو کشور دقیقا به وسیله گروههای اقتصادی دو طرف تعیین خواهد شد.

 
 اگر ما مشخصات هواپیمای بخصوصی را که در اسرائیل تولید میکنیم، در اختیار شما گذاشته‌‌ایم، فروش این نوع هواپیما به ایران مطرح نیست. منظور این است که اگر شما هم برای نیازمندیهای خودتان به این نوع هواپیما احتیاج داشته باشید، میتوانیم در تولید آن با شما هر نوع همکاری لازم را به عمل آوریم.

 
 ما به خوبی میدانیم که شما به لحاظ محذورات سیاسی نمیتوانید از ما هواپیما - موشک یا تانک بخرید، اما اگر بخواهید در داخل ایران این قبیل سلاحها را تولید کنید، ما با تکنیک پیشرفته خود به شما کلیه کمکهای لازم را خواهیم کرد. اکنون در اسرائیل یهودیانی هستند که مستقیما از سازمان «ناسا» به اسرائیل آمده و به استخدام دولت درآمدهاند.

 
 ما آماده همکاری اتمی در هر زمینهای با ایران هستیم. چندی پیش نخستوزیر ایران مرا (آقای لوبرانی را) احضار و درخواست همکاری در زمینههای اتمی کردند. من بعد از کسب اجازه از دولت متبوعهام با شخصی به نام آقای دکتر اعتماد که نخستوزیر ایران تعیین کرده بودند، ملاقات کردم و قول همه نوع مساعدت را دادم، اما دیگر خبری نشد. شما برای ایجاد کارخانههای برق اتمی و سوخت اورانیوم این کارخانهها منحصرا متکی به کشورهای غربی هستید. ما در این زمینه تجربه عملی داریم و این تجربه را در اختیار شما قرار میدهیم.

 
 دانشجویانی که ایران برای فراگرفتن فیزیک هستهای به اروپا و آمریکا میفرستد، بعد از پایان تحصیل به صورت عناصر چپ افراطی به ایران مراجعت میکنند، اما اگر ایران دانشجو به اسرائیل بفرستد، ما قول میدهیم که از همه نظر مراقبتهای لازم را در مورد این دانشجویان معمول داریم تا انحرافات سیاسی پیدا نکنند.

 
 حتی اگر ایران بخواهد ما میتوانیم سلاح اتمی هم برای شما تولید کنیم. جدا کردن اورانیوم 235 از 238 برای تولید سلاح هستهای کاری بسیار ساده در اسرائیل محسوب میشود.
در خاتمه به شرف عرض پیشگاه مبارک ذات اقدس شهریاری میرساند که برابر اطلاع واصله از رابط سرویس اطلاعاتی اسرائیل در ایران، از طرف نخستوزیر اسرائیل، ژنرال ضمیر (زامیر) رئیس سابق سرویس اطلاعاتی اسرائیل به عنوان سرپرست طرحهای مربوط به همکاری در زمینههای اقتصادی و نظامی با ایران تعیین و معرفی شده است.
مراتب از شرف عرض پیشگاه مبارک ملوکانه میگذرد.
از شرف عرض شاهنشاه آریامهر گذشت فرمودند من فعلا در مورد مصر صحبت کردم که قبل از آمدن بروژنیت به قاهره مرحله جداسازی موردنظر اجرا شود.
سازمان اطلاعات و امنیت کشور
پایان قسمت اول  


http://vaja.ir/Public/Home/ShowPage.aspx?Object=NEWS&ID=6f51016c-c025-440e-8512-e91e652565e6&LayoutID=9f20aaf1-2fbc-40e0-bc99-a9e0b98bb382&CategoryID=35fd205a-597a-4f8e-9c88-e3cd19f90928