شنود

شنود

شنود سرویس اطلاعاتی Lockheed Martin RQ-170 Sentinel - iran - sentinel drone - sentinel iran
شنود

شنود

شنود سرویس اطلاعاتی Lockheed Martin RQ-170 Sentinel - iran - sentinel drone - sentinel iran

وحشت سازمان های جاسوسی غرب از عملیات نفوذی وزارت اطلاعات ایران نمایش فیلم « الماس فریب » قدرت وزارت اطلاعات ایران

وحشت سازمان های جاسوسی غرب از عملیات نفوذی وزارت اطلاعات ایران

 نمایش فیلم « الماس فریب »  قدرت وزارت اطلاعات ایران


وحشت سازمان های جاسوسی غرب از عملیات نفوذی وزارت اطلاعات ایران نمایش فیلم « الماس فریب »  قدرت وزارت اطلاعات ایران

 نمایش فیلم « الماس فریب »  قدرت وزارت اطلاعات ایران

http://sci313.persianblog.ir/post/26/


وحشت سازمان های جاسوسی غرب از عملیات نفوذی وزارت اطلاعات ایران


نمایش فیلم « الماس فریب » که طی آن یکی از عوامل جمهوری اسلامی ایران وارد کانون های ضد انقلابی و سرویس های جاسوسی غرب می شود و بسیاری از برنامه های آنها از این طریق لو می رود ، رسانه ها و عوامل ضدانقلاب را سردرگم کرده است.


پنج شنبه هفته گذشته پیش از نمایش فیلم الماس فریب برخی از رسانه ها با عنوان « اعترافات یک عضو دستگیر شده ضدانقلاب » و برخی دیگر « نفوذ وزارت اطلاعات در عمق اپوزیسیون » این خبر را منتشر کردند و همین نحوه اطلاع رسانی - که می توان آن را « طرح فریب 2 » نامید- باعث شد که نه تنها گروه های ضد انقلابی نتوانند نفوذ محمدرضا مدحی و حضور وی در جمع خودشان - علی رغم این که فیلم های مستند حضور وی در میان آنها موجود است - را انکار نماید بلکه به بسیاری از حقایق ناگفته نیز اعتراف نمایند.
اما اصل ماجرا این است که دستگاه اطلاعاتی کشورمان با استفاده از یکی از عوامل خود به کانون اپوزیسیون خارج نشین و سرویس های جاسوسی بیگانه نفوذ می کند و طرح های براندازانه آنان را با شکست مواجه می کند.
در ذیل برخی از واکنش های جریان های اپوزیسیون و ضدانقلاب که بوضوح حاکی از سردرگمی عجیب آنهاست مرور می شود.
سایت روز آنلاین وابسته به گروه های ضدانقلاب در یادداشتی با عنوان نفوذی در اپوزیسیون یا زندانی در تهران می نویسد : آیا او بر اساس ادعای برخی رسانه های حکومتی بازداشت شده و آنچه در برنامه مذکور گفته ، اعترافات اوست یا این که او و دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی اپوزیسیون خارج از کشور را فریب داده اند ؟ این سایت می نویسد : مدحی در سال 88 و پس از حضور در اروپا و آمریکا مصاحبه های متعددی با رسانه هایی از جمله گاردین ، نیویورک تایمز ، رادیو زمانه ، روزآنلاین ، خود نویس ، صدای آمریکا و دیگر رسانه ها داشته است.
روزآنلاین در ادامه سردرگمی اپوزیسیون می نویسد : هنوز مشخص نیست محمد رضا مدحی از ابتدا به عنوان عامل نفوذی وارد اپوزیسیون خارج از کشور شده و آنچه او در این برنامه گفته روایتی است نفوذ است یا اعترافاتی در بازداشت، همان طور که معلوم نیست او چگونه سر از تهران درآورده است.
عصبانیت سیا
رادیو سازمان سیا که در این عملیات بیشترین ضربه به پیکره اطلاعاتی اش وارد شد با ادبیات کاملا عصبانی به دفاع از خود می پردازد و فیلم الماس را اینگونه توصیف می کند؛ « آشفته ترین و از هم گسیخته ترین رمان تصویری » و توضیح نمی دهد که مستندات تصویری چگونه قابل انکار است ؟
این رادیو اصل حضور مدحی را برای بازسازی جایگاه خود زیر سؤال می برد و علی رغم مصاحبه های متعدد صدای آمریکا با وی می افزاید : محمدرضا مدحی بازیگری است که در اولین حضور تلویزیونی نقش اول را به او داده اند، بازیگر بسیار بی تجربه و ناپخته ای که پیش از این داستان هیچ کس حتی نام وی را نشنیده است !
رادیو سازمان سیا که نگران اثرات این فیلم است چهار هدف را برای نمایش این فیلم برمی شمرد : قدرت اطلاعاتی ایران، نشان دادن این که دستگاه های جاسوسی غرب از جنبش سبز حمایت می کنند ، تخریب دولت در تبعید و اثبات تلاش دول غربی برای براندازی حکومت جمهوری اسلامی.

مدحی را دزدیده اند
نشریه الکترونیک ایران گلوبال وابسته به گروه های ضد انقلاب نیز در مطلبی درباره چگونگی شکست طرح سردار مدحی می نویسد: «مدحی در طول یک عملیات نظامی دزدیده شد». در ادامه این مطلب آمده است؛ «آمریکا و غرب از چندی پیش در پی یک کودتای نظامی با کمک بخشی از نظام بودند تا به این ترتیب نظامی سیاسی در ایران را بار دیگر به روش گوادلوپ دیگری دستخوش تغییرات مردم و زمان پسند خود نمایند.» به این ترتیب ایران گلوبال تایید می کند که دستگاه اطلاعاتی ایران یک پروژه بسیار مهم آمریکایی را ناکام گذاشته است.
آشفتگی نوری زاده
نوری زاده جاسوس موساد و عامل MI6 که دیدارهای متعددی با مدحی داشته است نمی داند که کدام مدحی را باور کند آنکه با وی در صدای آمریکا مصاحبه های متعددی را انجام داد و یا آن فردی که در ایران از ساده لوحی گروههای ضد انقلاب سخن گفت!
به نوشته پایگاه های ضد انقلاب وی که در اوج از هم گسیختگی روحی قرار دارد، در ابتدا می گوید: هیچ اطلاعاتی از این دولت در تبعید ندارد و رابطه ای هم با گروه موج سبز که ظاهراً جهانشاهی پایه گذار آن است نداشته است!
نوری زاده در عین حال ارتباطاتش با مدحی را تائید می کند و می گوید : زمانی که من با ایشان تماس گرفتم یک سال و اندی بود که ایشان در خارج بود . چندین مصاحبه هم قبلش کرده بود ، برای من مدارکی فرستاد که آن مدارک درست بود . نشان دهنده ارتباط و وابستگی ایشان بود، ایشان چند ماهی در برنامه تلویزیون من آمد و صحبت کرد.
نوری زاده که معلق در زمین و آسمان است نمی داند که آیا مدحی به ایران رفته است یا او را برده اند. او می گوید : من اعتقاد دارم ایشان بعد از آن که به موج سبز پیوسته و آنجا شروع به فعالیت کرده آن انتظاراتی را که داشته برآورده نشده.
او در جملاتی سراسر تناقض می گوید: «به نظر من (مدحی) یا در شرایطی قرار گرفته که نتوانسته است نه بگوید، یا زیر تهدید این کار را کرده است و همین تناقض روایات منتشره در ایران حکایت گر این است که آقای مدحی به صورت عادی به ایران نرفته، ایشان یا با تهدید اقناع شده و یا او را برده اند.»
علیرضا نوری زاده ضمن تایید نشست پاریس می گوید: «آقای هنری برنار لویی فیلسوف فرانسوی ما را دعوت کرده بود به تالار فرهنگ های فرانسه، در آنجا ما رفتیم راجع به جنبش سبز در ایران سخنرانی کردیم، خیلی ها در آن جلسه بودند از جمله آقایان مخملباف، کاک حسن شرفی از دمکرات کردستان، کاک عبدالله مهتدی از کومله، حسین بر از بلوچ ها، دکتر مهرداد خوانساری، جهانشاهی و من... به این ترتیب او حضور تمام سران اپوزیسیون را در این جلسه تایید می کند (همان چیزی که در فیلم بود) و موضوع حمایت از فتنه گران را نیز تصدیق می کند. برخی کارشناسان در تهران می گویند علت اینکه گفته های نوری زاده با هم در تناقض است، شاید این است که او به این نتیجه رسیده است که مدحی سخنان و اسناد بیشتری دارد که در آینده به آن می پردازد.
در این حال جنبش آذربایجان برای دموکراسی و یکپارچگی ایران یکی از معدود گروههایی بود که ادعا می کند به جنبش جمع یاران نپیوست و در این مورد اطلاعیه ای صادر کرد که نشان می دهد مدحی همه گروههای ضدانقلاب را در آنجا گردهم آورده است. این گروهک ضد انقلابی می نویسد: «در نشست پاریس از «جنبش آذربایجان» نیز دعوت شده بود و رئیس هیات اجرایی جنبش تا پاریس هم رفته بود که با مدیر اصلی همایش دو روز قبل از برگزاری نشست جلسه ای خصوصی داشته و مطالبی را به شرح زیر یادآوری نموده و بنابر همین به دو دلیل در نشست پاریس شرکت نکرده است:
الف: حضور عنصر تروریستی حکومت اسلامی بنام سیدمحمدرضا مدحی در دایره این تیم
ب: شرکت برخی هم وطنان ناآگاه مان از کنگره مجهول و یاغی منش ملیت ها که ناقض یکپارچگی ملی ایران هستند».
همچنین سایت بی بی سی هم در گزارشی از این موفقیت اطلاعاتی نوشت: این نخستین باری نیست که مقامات اطلاعاتی جمهوری اسلامی از نفوذ در تشکل های مخالف در خارج و سازمان های اطلاعاتی کشورهای مختلف سخن می گویند و آن را نشانه قدرت و گستره جهانی فعالیت های خود می دانند هر چند به گفته مخالفان، هدف از چنین اظهاراتی را احتمالا ایجاد نگرانی در میان مخالفان، تقویت روحیه طرفداران حکومت و ماموران امنیتی و ارتقای موقعیت نهادهای اطلاعاتی در تشکیلات حکومتی بوده است.
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در فیلم مستند الماس فریب فارغ از اینکه نشان داد که گروههای ضدانقلاب عروسکهای دست گردان سرویسهای جاسوسی غرب هستند که درصدد براندازی می باشند نکته مهم دیگری را نیز افشا کرد و آن اینکه علیرغم اتصال آنها به سرویسهای جاسوسی غرب که مجهز به پیشرفته ترین وسایل جاسوسی هستند نه تنها از قدرت اشراف اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران ناآگاه هستند بلکه در پروژه های خود بسیار آسیب پذیر و سطحی به نظر می رسند.
شایستگی نیروهای اطلاعاتی در این عملیات باعث شده است که گروههای ضدانقلابی نسبت به عملکرد خود و احتمال دستیابی به موفقیت ناامید شوند به طوری که برخی از کاربران سایت صهیونیستی بالاترین در واکنش هایی اظهار داشته اند که هوش کاربران معمولی ما صدبرابر بیشتر از نوری زاده است. ایران گلوبال، سایت تحلیلی ضدانقلاب در جمع بندی این موضوع نوشته است: «همین امروز با شنیدن این خبر شروع کرده اند به توهین به برخی افراد دانشمند و خوب مردمی، از جمله آقای نوری زاده. دوستان! نیازی به کوبیدن و یا سلب اعتماد کردن و یا خدای نکرده توهین و اعتراض به دوست خوب ما آقای نوری زاده نیست. اگر ایشان فریب خوردند، مثل تمام ما دلیلش صداقت و سادگی ایشان است. و آن چیزی نیست که ایشان را فرد بدی کند. بیائید این بار هوشمند باشیم و اجازه ندهیم رژیم با استفاده از این داستان سعی کند در میان صفوف مان شکاف ایجاد کند و ما را به جان همدیگر بیاندازد. امثال آقای نوری زاده ممکن است...

نظر پنتاگون درباره قدرت اطلاعاتی ایران:

پنتاگون در گزارشی ۶۴ صفحه‌ ای خود مدعی شد که وزارت اطلاعات ایران ۳۰ هزار پرسنل دارد که درگیر فعالیت‌های مخفیانه و جاسوسی هستند.

 

به گزارش باشگاه خبرنگاران در این گزارش آمده است که وزارت اطلاعات ایران یکی از بزرگترین و پویاترین آژانس های اطلاعاتی در خاورمیانه است.

 

طبق این گزارش، وزارت اطلاعات ایران در حال گسترش عملیات‌های خود در خاورمیانه و نواحی مدیترانه است و این کار را از طریق نصب ایستگاه‌های شنود الکترونیکی انجام می‌دهد.

 

در این گزارش ادعا شده که وزارت اطلاعات ایران کمک‌های مالی، فنی و خدمات دیگر به حماس، حزب‌الله و القاعده در عراق را ارائه می‌کند.

 

در بخش دیگری از این گزارش ادعا شده است که این وزارت‌خانه در همه حوزه‌هایی که ایران به آن علاقه دارد؛ فعالیت دارد.

 

در این گزارش آمده است که به نظر می‌رسد این تلاش‌ها بخشی از "استراتژی ایران برای افزایش حضورش در حیاط خلوت آمریکا به منظور گسترش عملیات‌های پنهانی علیه آمریکا است.

 

در این گزارش ادعا شده است که اسراییل نیز یکی از اهداف اصلی وزارت اطلاعات ایران است و حمایت از حزب‌الله لبنان یکی از اهداف اطلاعاتی اصلی تهران است.

 

در این گزارش آمده است که وزارت اطلاعات ایران افراد را برای پیشبرد اهدافش استخدام می‌کند و حتی از عرب‌ها برای جاسوسی در اسراییل استفاده می‌کند.

 

در بخش دیگری از این گزارش ادعا شده است که روسیه در آموزش عملیات‌های اطلاعاتی ایران که از دهه ۹۰ میلادی آغاز شد، فعال بود و صدها مامور وزارت اطلاعات ایران را با وجود دکترین‌های متفاوت دو کشور آموزش داد.

 

طبق این گزارش، همکاری ایران و روسیه با هدف مشترک محدود کردن نفوذ سیاسی آمریکا در آسیای مرکزی صورت گرفت.

 

در این گزارش آمده است که به دنبال حمله ویروس استاکس‌نت در ماه ژوئن سال ۲۰۱۰ به زیرساخت‌های غنی‌سازی اورانیوم در تهران، ایران یک فرماندهی سایبری ایجاد کرده است تا عملیات‌های سایبری دفاعی و تهاجمی انجام دهد. 
مقایسه ساده سرویس اطلاعاتی ایران و آمریکا:
گرداب- آن جوک معروف یادتان هست که سرویس های اطلاعاتی چند کشور دنیا مانند سیا، موساد، ام آی ۶ و وزارت اطلاعات ایران را در موضوع پیدا کردن یک خرگوش مقایسه می کند؟ مقایسه‌ای که در آن همه سرویس های اطلاعاتی با مقداری تفاوت در سرعت، خرگوش را پیدا می کنند، اما وزارت اطلاعات، خرسی را تحویل می دهد که مرتب توی سر خودش می زند و می گوید من خرگوشم! اگر یادتان هم نبود، دیگر کامل برایتان تعریف کردم! حالا این جوک در مورد سرویس های اطلاعاتی آمریکا مصداق پیدا کرده است که جسد بن لادن را در دریا انداخته اند و فریاد به خدا خرگوش بود، خرگوش بود سر داده‌اند!

البته راه های بهتری هم برای مقایسه سرویس های اطلاعاتی موجود است که از آن جمله می توان میزان درگیر بودن با تهدیدها و تهدیدهایی که از دست سرویسی در رفته است را بر شمرد. این مقایسه ها باید با رعایت وسعت سرزمینی و میزان موضوعات درگیر صورت گیرد؛ چرا که اگر تنها براساس دفعاتی که واقعه به خطر اندازنده امنیت ملی در کشوری اندازه گیری شود، نتیجه گیری درست نخواهد بود. مثل اینکه بگوییم از آنجا که سرویس های اطلاعاتی آمریکا، حمله به برج های دوقلو را پیش بینی نکرده بودند، در مقایسه با ایرانی که اصولا چنین تهدیدی را نداشته است، خیلی ضعیف هستند!

اما وقتی موضوع مقایسه، یکی باشد؛ مسئله ساده تر است. اینجاست که می توان میان تلاش وزارت اطلاعات ایران برای دستگیری ریگی و عاقبت تلاش سیا برای دستگیری بن لادن، مقایسه ای انجام داد.

عبدالمالک  ریگی، تروریستی که از دستان آمریکا قاپیده شد
وقتی رسانه های ایرانی خبر از دستگیر عبدالمالک ریگی دادند، تنها ایرانی ها نبودند که از تعجب انگشت به دهان ماندند. ریگی یک تروریست تنها و بدون پشتیبان نبود که در جاده ها راهزنی کند و بعد هم چند سرباز نیروی انتظامی که کلاشنیکف را مثل باتوم در دست می گیرند و فرق یک تکه چوب با اسلحه را به سختی درک می کنند، او را گرفته باشند.

ریگی یک تروریست مسلح و تجهیز شده از سوی آمریکایی ها بود که حداقل دو سرویس اطلاعاتی به طور مستقیم از او حمایت می کردند. در عین حال از حمایت رسانه ای نیز برخوردار بود و رادیوهای رسمی با وی به عنوان آزادی خواه! مصاحبه می کردند.

ریگی را اگر چه می توانستند از راه دور به قتل برسانند، اما سرویس اطلاعاتی جمهوری اسلامی ایران تصمیم به دستگیری او و در واقع قاپیدن او از دستان سرویس اطلاعاتی مقابل گرفت تا نشان دهد که خرگوش واقعی را زودتر و قبل از همه پیدا می کند و تا دیگران بفهمند که دیگر خرگوشی در کار نیست، مدتی به دور خودشان بچرخند.

در میانه راه بازگشت از قرار ملاقات با یک سرویس اطلاعاتی، فانتوم های ایرانی هواپیمای حامل ریگی را به زمین نشاندند. این فانتوم های ساخت آمریکا این قدر در هوا چرخیدند و اجازه خروج هواپیمای حامل ریگی را ندادند که حتی سوخت هم کم آوردند یعنی احتمال کمبود سوختشان می رفت و لذا برای آنها تانکر پرنده ای که آن هم ساخت آمریکا بود، بنزین هواپیمای تولید ایران را رساند تا ترویست تحت حمایت آمریکا از چنگال عدالت خارج نشود.

کسی عکس ریگی را پنهان نکرد. دادگاه او برگزار شد و به دار کشیده شد. تروریستی که مستقیما از سوی یک سرویس اطلاعاتی حمایت می شد، از دستان آن سرویس و دوستان دیگرش ربوده ، محاکمه و اعدام شد. پرونده ریگی از آغاز تا پایان در سرویس اطلاعاتی ایران، شاید شش ماه هم نکشیده باشد.

در عین حال بلافاصله بعد از بازداشت ریگی اعلام کردند که وی با همکاری آی اس آی سرویس اطلاعاتی پاکستان دستگیر شده است. سرویسی که البته بن لادن زیر گوش خودش را تا سال ها تشخیص نمی دهد!

بن لادن، مرد ۲۵ میلیون دلاری ای که سر آخر زنده به دام نیفتاد

روی دیگر این مقایسه، تلاش سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا برای دستگیری خطرناک ترین مجرم تحت تعقیب سالیان سال ایالات متحده است.

بن لادن اسما و رسما تحت حمایت هیچ سرویس اطلاعاتی ای نبود. پاکستان و افغانستان، دو کشوری که ادعا می شد بن لادن در آنها مخفی شده است، یکی تحت سلطه و دیگری تحت اشغال آمریکا بود. تمامی ارتباطات آنلاین و مخابراتی دنیا برای یافتن بن لادن اسکن می شد، اما در نهایت چه چیزی عنوان شد.

آمریکایی ها بن لادن را از دستان هیچ سرویس اطلاعاتی ای نقاپیدند. او را در هیچ دادگاهی محاکمه نکردند و حتی خبری از اعدام نبود. جسدی را راست کردند که بن لادن است  و سپس آن را بدون عکس و فیلمی، به دریا انداختند.

جدای از اینها ۱۰ سال و حتی بیشتر دنبال بن لادن گشتند و عاقبت آن را زیر گوش خودشان یافتند. اینها همه بر فرض صحت ادعاهای آمریکایی هاست؛ البته.

مدیر سرویسی که موفق به بازداشت ریگی شده بود، به عنوان تنها سرویس قابل اعتماد که توانایی رد گیری و بازداشت هدف هایش را دارد، گفته است که بن لادن قبلا مرده بود و حالا به همین خاطر عکسی از جسدش نیست.

حالا می شود بین کار سربازان گمنام امام زمان و کارمندان و مزدوران قراردادی سی آی ای مقایسه کرد.  بی طرفانه مقایسه کنیم و عده و تجهیزات هر دو سرویس را در نظر بگیریم. کاری که از دوستان آمریکایی ها و مدعیان بی طرفی، کمتر بر می آید!


http://sci313.persianblog.ir/post/26/