منبع
گروه جنگ نرم مشرق- زمانی که آمریکا وارد جنگ جهانی اول شد، "وودرو ویلسون" رئیسجمهور وقت این کشور از صنعت فیلمسازی به عنوان یک ابزار آموزشی برای سربازان استفاده میکرد. فیلمها دیدگاه و فرهنگ آمریکا را به هر گوشهای از جهان میرساندند. افبیآی نیز در دهه 1930 به منظور تقویت تصویر خود در برنامههای رادیویی و تلویزیونی و فیلمهای سینمایی دفتری درون خود تأسیس کرد.
امروز، نیروهای مسلح آمریکا از جمله ارتش، نیروی دریایی، نیروی هوایی، نیروی تکاوران دریایی، گارد ساحلی، وزارت امنیت داخلی و سرویسهای مخفی، همه دفاتری در زمینه فیلم و تلویزیون دارند که به رسانهها "کمکهای رسمی" ارائه میدهند. این گزارش تلاش میکند به سؤالاتی در همین زمینه و به خصوص ارتباط تنگاتنگ و دخالت سیا از دوران جنگ سرد تا امروز در هالیوود پاسخ بدهد. همچنین بررسی میکند که کدام فیلمهای هالیوود با پیام مستقیم از طرف سیا روانه بازار شدهاند و تصویری مخدوش و افراطی از دشمنان آمریکا را ارائه دادهاند.
در طول جنگ جهانی دوم، نقش هالیوود پخش پروپاگاندا بود. در یکی از کمپینها، حدود 50 هنرپیشه مشهور دور هم جمع شدند تا از "جنگ ملی" حمایت کنند. دولت آمریکا از مردم خواسته بود تا طی یک ماه، مبلغ یک میلیارد دلار برای کمک به تأمین هزینه جنگ سرمایهگذاری کنند و اوراق بهادار آن را از دولت بخرند. هنرپیشههای هالیوود نیز سوار بر قطاری شدند که قرار بود تور آمریکاگردی برگزار کند. ایستگاههای این قطار تمام شهرهایی بود که تعهد داده بودند دستکم یک میلیون دلار اوراق بهادار برای حمایت از جنگ بخرند. "فرانک سیناترا" یکی از مشهورترین خوانندههای آمریکا در این کمپین، ترانهای میخواند: "بخرید، بخرید، بخرید. اوراق بخرید. اوراقی که میخرید، پیروزی برایتان میآورد."
اگرچه سیا سال 1947 تأسیس شده بود، اما "آژانس مرکزی اطلاعات" آخرین آژانس بزرگ دولتی بود که با صنعت فیلمسازی روابط رسمی برقرار کرد. این سازمان ادعا میکند همکاری با هالیوود را در دهه 1990 آغاز کرده است تا تصویر ارائه شده از خود را در فیلمها و تلویزیون بهبود ببخشد. تا آن زمان، رسانهها و فیلمها، سیا را یک آژانس یاغی و بیاخلاق معرفی میکردند که پول میگیرد تا ترور کند و عملیاتهای ناموفق انجام دهد. با این حال، شواهد تاریخی خلاف این ادعاهای سیا را ثابت میکند.
هرکس فیلمهای هالیوود را نگاه کند، متوجه میشود که صنعت فیلمسازی آمریکا علاقه زیادی به ژانر جاسوسی دارد. البته کمتر افرادی میدانند که از دهه 1970 در فیلمهایی مانند "سه روز کندور" و حتی امروز در فیلمهایی نظیر "هویت بورن" و "مجموعه دروغها"، سیا نه تنها فیلمسازها را راهنمایی میکند، بلکه به آنها رشوه هم میدهد.
"اریک دراتسر" تحلیلگر مسائل ژئوپلتیک معتقد است: "اگر تنها فیلمساز را در نظر بگیرید، میتوان تصور کرد که ممکن است این قضیه، یک جنبه مثبت هم داشته باشد. مثلاً اگر بخواهید زندگی واقعی برخی افراد را به تصویر بکشید، شاید داشتن مشاوران عضو سیا یک مزیت باشد، اما در آن صورت هم نیازی به مشورت سیا ندارید. میتوانید از مشاوران ارتشی داشته باشد، میتوانید مشاورین اطلاعاتی ارتشی داشته باشید، حتی میتوانید از اعضای سابق این سرویسها استفاده کنید که همان کار را برایتان انجام میدهند."
دراتسر توضیح میدهد: "داشتن به اصطلاح "مشاور" در روند ساخت فیلم، نه برای واقعیتگرایی، بلکه برای آن است که مطمئن شوند آن تصویری که سیا میخواهد در فیلم منعکس خواهد شد. مطمئن باشید اگر فیلمی بسازید که مخالف دیدگاه سیا را ترویج کند، یا ادیت میشود، یا بخشیهایی از آن حذف میشود و یا به کل اجازه انتشار پیدا نمیکند. این را در تاریخ هم دیدهایم. بنابراین اگر از بعد فنی بحث کنیم، شاید بتوان اینگونه گفت که مشورت با سیا سودمند است، اما همین استدلال هم با یک دلیل ساده کاملاً قابل رد است: سیا علاقهای به واقعیتگرایی ندارد، اگرچه شاید مدنظر کارگردان باشد."
"عملیات مرغ مقلد" یکی از برنامههای سیا برای نفوذ و تأثیرگذاری در رسانهها بود. هدف اصلی این عملیات مقابله با جنگی پروپاگاندای شوروی بود. شوروی میخواست از تاریخ تیره آمریکا در برخورد با اقلیتهای دینی و نژادی علیه این کشور استفاده کند. کلیپی از سال 1975 در اینترنت موجود است که شهادت نماینده سیا را در جلسه شنود کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان آمریکا نشان میدهد. از او پرسیده میشود: "آیا شما افرادی را دارید که از سازمان سیا پول دریافت کنند و در یکی از ژورنالهای با تیراژ بالای آمریکایی مطلب چاپ کنند؟" وی جواب میدهد: "ما افرادی داریم که مطلب به ژورنالهای آمریکایی میدهند."
سپس سؤال دیگری مطرح میشود: "آیا شما افرادی را دارید که از سازمان سیا پول دریافت کنند و برای شبکههای تلویزیونی کار کنند؟" نماینده سیا در پاسخ به این سؤال میگوید: "آقای رئیس، فکر میکنم این سؤال وارد جزئیاتی میشود که من مایلم در یک جلسه اجرایی [پشت درهای بسته] مطرح کنم."
"ساشا کنزف" کارشناس تاریخ سینما معتقد است: "هر جامعهای کم و بیش نهادهایی دارد که میخواهند تصویر منحصر به فردی از برخی اشخاص خاص در جامعه ارائه بدهند. همکاری سیا با رسانهها به سال 1953 برمیگردد. "آلن دالز" مدیر سابق سیا دپارتمانی را در این سازمان تأسیس کرد که هدفش تأثیرگذاری روی رسانهها بود. "کارل برنستین" یکی از خبرنگاران بسیار مطرح آمریکایی که در سال 1973 جایزه پولیتزر را هم برد، سال 1977 مقالهای با عنوان "سیا و رسانهها" نوشت و تأثیرگذاری هالیوود در رسانهها و ارتباط سیا با این دو را آشکار کرد."
وی در ادامه میگوید: "در دهه 70، سناتور "فرانک چرچ" ریاست یکی از جلسات کمیته اطلاعات مجلس سنا را به عهده داشت که موضوع آن میزان دخالت سیا در کار رسانهها بود. "ویلیام کولبی" مدیر وقت سیا و "جورج بوش" پدر، رئیسجمهور وقت آمریکا، آن زمان هم برای جلوگیری از ادامه تحقیقات در این زمینه، به برخی دستاویزهایی متوصل شدند که امروز هم میبینیم. میگفتند این تحقیقات منجر به افشای اطلاعات سری میشود و برای منافع ملی آمریکا خطرناک است."
تصمیم سیا برای همکاری علنی با هالیوود پس از آن انجام شد که گزارش سال 1991 درباره شفافسازی بیشتر درباره سیا منتشر شد. این گزارش را کارگروه تازهتأسیس "شفافسازی" درون خود سیا تدوین کرده بود. نکته جالب اینکه کارگروه مذکور به طور مخفیانه مذاکره میکردند تا تصمیم بگیرند آیا سیا باید کمتر مخفیکاری کند یا نه.
در گزارش کارگروه سیا آمده که این سازمان اکنون با خبرنگاران همه شبکههای تلویزیونی و مطبوعات خبری آمریکا ارتباط دارد. نویسندگان مقاله مینویسند، این ارتباط باعث شده تا برخی از شکستهای اطلاعاتی سیا حتی به پیروزیهای اطلاعاتی تغییر کنند. در این گزارش اعتراف شده که سیا در گذشته خبرنگاران را متقاعد کرده تا برخی مطالب خود را به تعویق بیندازند، تغییر دهند، پیش خود نگه دارند و یا حتی از بین ببرند، مطالبی که میتوانستند روی منافع ملی آمریکا اثر منفی بگذارند.
"رادنی مارتین" از کارمندان سابق کنگره آمریکا میافزاید: "هنرپیشهها، فیلمسازها، کارگردانها و سایر مدیران صنعت فیلمسازی در هالیوود نمایندههای دفتر خدمات استراتژیک سیا هستند که ارتباط بسیار نزدیکی با هالیوود و رسانههای جمعی دارد. "جان فورد"، "آلفرد هیچکاک" و بسیاری دیگر از این اسمهای بزرگ که مردم میشناسند، ارتباط پیچیدهای چه از نظر مالی و چه از نظرهای دیگر با جامعه اطلاعاتی آمریکا داشته و دارند."
سابقه 50 ساله سیا در رسانهها تعجبی ندارد که این سازمان امروز هم در ساخت بسیاری از فیلمها و برنامههای تلویزیونی دخالت میکند. "تام کلنسی" نویسنده مشهور رمانهای جاسوسی، رابطه بسیار تنگاتنگی با سیا داشت. وی در سال 1984 رمان "شکار اکتبر سرخ" را نوشت و به همین خاطر از سیا با او تماس گرفتند. این رمان سال 1990 به فیلمی با همین نام تبدیل شد. سال 1992، وقتی کلنسی مشغول کار روی رمان "بازیهای میهنپرست" بود، بار دیگر از سیا با او تماس گرفتند و او را به دفتر سیا دعوت کردند.
اخیراً و در سال 2002، سیا در فیلم "مجموع همه ترسها" (بر اساس یکی دیگر از رمانهای تام کلنسی) سازمانی نشان داده میشود که تروریستهایی را تعقیب میکند که میخواهند با سلاح هستهای به آمریکا حمله کنند. "جورج تنت" مدیر وقت سیا برای ساخت این فیلم، فیلمسازان آن را به یک تور خصوصی در دفتر سیا برد. "بن افلک" بازیگر نقش اول فیلم هم از مأمورین سیا مشورتهای زیادی میگرفت.
"ساشا کنزف" توضیح میدهد: "پس از 11 سپتامبر، جورج بوش پسر، رئیسجمهور وقت، "کارل روو" مشاور ارشد او و "دیک چنی" معاون اول رئیسجمهور وقت آمریکا به هالیوود سر زدند تا مطمئن شوند که سینمای آمریکا با سیاست "جنگ با تروریسم" دولت همکاری خواهند کرد. این سه مقام دولتی با "جک ولنتی" رئیس وقت انجمن فیلم آمریکا دیدار کردند و درباره نقش جنگ با تروریسم در پیشبرد منافع ملی آمریکا و ترسیم وجهه این کشور و عملیاتهای نظامی آن در دنیا بحث نمودند.
وقتی "میشل اوباما" همسر باراک اوباما جایزه اسکار بهترین فیلم را به "بن افلک" کارگردان فیلم "آرگو" تقدیم کرد، هالیوود نشان داد چه اندازه به واشنگتن نزدیک است. "آرگو" یک فیلم پروپاگاندا با هدف مخفی کردن واقعیتهای حادثه تسخیر سفارت آمریکا در تهران و آماده کردن افکار عمومی این کشور برای درگیری نظامی احتمالی با ایران است. یکی از موضوعات اصلی فیلم، تمجید از سازمان سیاست.
"بن افلک" درباره "آرگو" و ارتباط هالیوود با سیا میگوید: "یکی از تمهای آرگو، قدرت "داستانگویی" و نقشی است که این پدیده در زندگی ما بازی میکند. از سینما گرفته تا شیوه برخورد ما با فرزندانمان و سایر افراد اطرافمان همه تحت تأثیر این پدیده است. نکته جالب این است که هالیوود و سرویسهای مخفی هر دو به گونهای اغلب وقت خود را صرف متقاعد کردن مردم به چیزی میکنند که واقعیت ندارد. به نظر من، احتمالاً هالیوود پر از مأمورین سیا است، اما ما هستیم که این را نمیدانیم."
"رادنی مارتین" توضیح میدهد: "آرگو به دلایل بیشماری تحت تأثیر سیاست است. اولاً اینکه سیا بعد از فروپاشی شوروی و سقوط دیوار برلین، چون نتوانسته هیچیک از این دو را پیشبینی کند، تحت فشار بود و وجهه خود را از دست داده بود. بعد از اینها هم موضوع سلاحهای کشتار جمعی در عراق بود که یکی دیگر از دهها اشتباه فاحش سیا محسوب میشد. نتیجه این میشود که دو فیلم "آرگو" ساخته میشود. یکی فیلم پر از دروغی که در سال 1979 هالیوود با همکاری سیا میسازد و یکی فیلم اخیر که سیا با کمک هالیوود میسازد تا مردم آمریکا را فریب بدهد و خودش را طرف خوب در این ماجرا نشان دهد. خود این فیلم هم یک "سلاح فریبکاری عمومی" به حساب میآید."
"صفر، تاریک، سی" یک فیلم پروپاگاندای دیگر است که از حوادث 11 سپتامبر برای ترسیم شکنجه به عنوان یک ابزار بد، اما مؤثر و ضروری استفاده میکند. مخاطب در نتیجه تماشای فیلم، این تصور اشتباه را پیدا میکند که بنلادن در نتیجه شکنجه برخی زندانیان بود که مخفیگاهش پیدا و خودش دستگیر شد. در عین حال، هیچ اشارهای به غیرقانونی و غیراخلاقی بودن عمل شکنجه نمیشود. در ابتدای فیلم میخوانیم: "این فیلم بر اساس توصیفات دست اول و مستقیم از حوادث واقعی ساخته شده است." عنوان فیلم، اصطلاحی نظامی برای ساعت 30 دقیقه بعد از نیمه شب است و اشاره به مخفیکاری در طول عملیات حدوداً ده ساله تعقیب بنلادن دارد.
بعد از نشان دادن تصاویری از حملات 11 سپتامبر، چندین دقیقه از فیلم، صرف نمایش تصاویری خشن از شکنجه میشود. بعد از فرد به اصطلاح تروریست را شکنجه میکنند، وی جزئیاتی را افشا میکند که نهایتاً سیا با استفاده از آن اطلاعات جای بنلادن را کشف مینماید. اگرچه فیلم از نظر تصویری، خوب ساخته شده، اما از نظر اطلاعاتی، خلاف واقع و گمراهکننده است.
به عقیده "اریک دراتسر"، "علاقه سیا به هالیوود به این دلیل است که صنعت سینمای آمریکا یکی از ابزارهای اصلی دولت آمریکا برای شکلدهی افکار عمومی در این کشور است. چه صحبت از جلب حمایت مردم درباره یک مسئله یا یک جنگ باشد و چه ترویج نوعی عقیده و دیدگاه در میان افراد جامعه، هالیوود میتواند این کار را برای دولت انجام بدهد، چراکه با گذشت زمان، آنچه از یک حادثه در اذهان مردم میماند، به یادماندنیترین تصاویر آن است که هالیوود میتواند این تصاویر را بسازد."
این تحلیلگر مسائل ژئوپلتیک در ادامه میافزاید: "نمونه بارز این تصویرسازی در سالهای اخیر، فیلم "صفر، تاریک، سی" بود که به اصطلاح "حمله بنلادن" را با رویکردی سینمایی، به تصویر کشید. اگر کمی درباره این حادثه تحقیق کرده باشید، متوجه میشوید که این فیلم نه بیان واقعیتها بر اساس آنچه اتفاق افتاده، بلکه صرفاً بیان افسانهای است که سیا میخواهد منتشر کند. بنابراین هالیوود و سیا به شیوههای گوناگون با هم کار میکنند تا روایتی را در افکار عمومی نهادینه کنند که مد نظر سیاستمداران و مقامات اطلاعاتی است."
دراتسر برخی از نمونههای این کمپینهای تبلیغاتی را نیز برمیشمارد: "حمله بنلادن تنها یکی از نمونههای این همکاری نزدیک میان سیا و هالیوود است. نمونههای دیگر شامل تصویرسازی درباره انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 1979، فیلمهای ضد شوروی و ضد روسیه و بسیاری برنامههای تلویزیونی دیگر میشود. سیا در پروژههای هالیوودی دخالت مستقیم دارد که سیاست خارجی آمریکا را شکل میدهد و آن را به جلو میراند. نقش سیا در این سیاست خارجی، ارائه تصویر آن به هالیوود و پیگیری تأثیرگذاری این تصویر روی افکار عمومی است."
"رادنی مارتین" توضیح میدهد: "ما در رسانهها و از زبان کارشناسان مختلف اصطلاح "رأیدهنده کماطلاعات" را زیاد میشنویم. این در حالی است که سیا روی همین نوع رأیدهندهها و روی برنامهها و فیلمهایی نظیر "آرگو"ی "بن افلک" حساب باز کرده تا افکار عمومی را از تفکر منطقی و انتقادی نسبت به سیا و نهادهای اطلاعاتی دیگر آمریکا، منع کنند. همچنین از هالیوود برای دشمنتراشی استفاده میکنند، در حالی که بسیاری از این دشمنان ساختگی، اصلاً با آمریکا دشمنی ندارند."
وی سپس به توضیح درباره نمونهای از این سیاست دشمنتراشی دولت آمریکا میپردازد: "هالیوود اخیراً یک سریال تلویزیونی به نام "آخرین کشتی" را ساخت که مردم آمریکا میتوانند آن را هر هفته از تلویزیون رسمی این کشور ببینند. دشمنی که هر هفته در این سریال معرفی میشود، روسیه است. تاریخ نه چندان دور نشان میدهد که روسیه زمانی یکی از متحدین مهم آمریکا بوده، اما قضیه زمانی تغییر کرد که روسها شروع به دفاع از منافع ملی و سیاسی خود کردند. خیلی راحت میتوان فهمید که سیا احتمالاً بودجه این سریال را تأمین کرده، چرا که خود سریال، به هیچ عنوان ارزش یا غنایی از نظر سرگرمی ندارد."
دخالتهای سیا در صنعت فیلمسازی آمریکا - دانلودمنبع