گروه جنگ نرم مشرق-بولتن دانشمندان اتمی در گزارشی به بررسی ترور دانشمندان اتمی ایران پرداخت و نقش این ترور ها را در توقف برنامه اتمی ایران ناکارآمد توصیف کرد. این گزارش ارتباط گرفتن با دانشمندان اتمی ایران را بهترین راهکار برای اطمینان یافتن از برنامه هسته ای ایران عنوان می کند.
این گزارش می نویسد: صبح زود یکی از روزهای ماه نوامبر سال 2010، یکی از دانشمندان هستهای ایران با همسرش به سمت محل کار خود در تهران میرفت. موتور سیکلتی به خودروی وی نزدیک شد و چند ثانیه پس از آنکه صدای آهسته چسبیدن آهنربا به در کنار راننده به گوش رسید، انفجار بزرگی رخ داد که منجر به کشته شدن او و مجروح شدن همسرش شد. این دانشمند، "مجید شهریاری" بود که در انجام یک پروژه بزرگ برای سازمان انرژی اتمی ایران موفق شده بود. قتل او به هیچوجه، تصادفی نبود.
دانشمندان هستهای ایران صرفاً به دلیل کار در حوزه تخصصشان با خطرها و فشارهایی مواجه میشوند که زندگی آنها را شبیه فیلمهای ژانر وحشت میکند، اما موضوع برای آنها واقعاً بحث مرگ و زندگی است. در سالهای اخیر، دستکم 5 دانشمند هستهای این کشور هدف ترورهایی قرار گرفتهاند که اغلب به نهادهای اطلاعاتی اسرائیل منتسب شدهاند. صرفنظر از اینکه منبع این تهدیدات چه کسی است، اینگونه عملیاتها علیه دانشمندان غیرقابل دفاع، متضاد با روح علمی و مخالف با اصل "تبادل آزاد اطلاعات" است که برای پیشرفت بشر ضرورت دارد. این کارها، امنیت جهان را به خطر میاندازد و اتفاقاً مقابله با خطر بروز جنگ هستهای را دشوارتر میکند نه سادهتر.
در سالهای اخیر، دانشمندان ایرانی، بهای همکاری با برنامه هستهای این کشور را با زندگی خود پرداخت کردهاند. حتی "جامعه فیزیک آمریکا" نیز پس از ترور دانشمندان هستهای ایران در تهران بین سالهای 2010 تا 2013 واکنش شدید به این اتفاقات نشان داد و در نامهای سرگشاده، موج قتلها را محکوم و روی "اعتقاد به اینکه علم میتواند برای ترویج صلح بینالمللی مورد استفاده قرار گیرد" تأکید کرد.
دولت ایران با ارائه برخی شواهد گفته کشورهای خارجی در این ترورها دست داشتهاند و انگشت اتهام را به سوی اسرائیل و آمریکا نشانه رفته است. کتاب "جاسوسها علیه آرماگدون: درون جنگهای مخفی اسرائیل" نوشته یک روزنامهنگار باتجربه اسرائیلی و همکار آمریکاییاش هم ظاهراً گفتههای ایران را در مورد نقش اسرائیل در این "جنگ مخفی" تأیید میکند.
"مجید شهریاری" یکی از دانشمندان هستهای ایران که ترور شد
از دانشمندانی که با جان خود هزینه همکاری با دولت ایران را پرداختهاند، پرونده شهریاری وضعیتی متفاوت دارد، زیرا او به گفته بسیاری، مهمترین فیزیکدان ایرانی بود که در جنگ مخفی اسرائیل علیه ایران کشته شد. منابع داخل دولت ایران او را به عنوان تأثیرگذارترین فرد در توسعه سریع توان ظرفیت غنیسازی اورانیوم در این کشور ستایش میکنند. همچنین گفته میشود شهریاری نقشی کلیدی در موفقیت نهایی ایران در توقف ویروس بسیار پیچیده استاکسنت داشته است، ویروسی که ظاهراً حدود 20 درصد از سانتریفیوژهای ایران را از بین برد.
این گزارش می افزاید: "فریدون عباسی" دانشمند دیگر ایرانی بر اثر یک بمبگذاری خیابانی دیگر در نوامبر سال 2010 مجروح شد. وی بعدها به پاداش حادثهای که برایش رخ داده بود، رئیس جدید سازمان انرژی اتمی ایران شد و بین سالهای 2011 تا 2013 این منصب را در اختیار داشت. از جمله دیگر دانشمندان برجسته هستهای ایران که در طول این جنگ مخفی هدف ترور قرار گرفتهاند، عبارتند از "داریوش رضایینژاد" معاون مدیر سازمان انرژی اتمی ایران که ژوئیه 2011 کشته شد، و "مصطفی احمدی روشن" معاون رئیس تأسیسات غنیسازی اورانیوم نطنز که ژانویه سال 2012 ترور شد.
دولت ایران اعترافات افرادی را که میگوید عاملان ترور دانشمندان ایران هستند، منتشر کرده است. رسانههای این کشور نیز در قالب فیلمهای مستندها و با استفاده از کلیپهای دوربینهای امنیتی مخفی و صحنههای بازسازیشده، نشان داده که ترورها چگونه صورت گرفتهاند. دولت ایران میگوید عوامل ترور از اعضای "مجاهدین خلق" بودهاند، گروهی که برای تقریبا سه دهه است با دولت این کشور مبارزه میکند و در افشای برخی از جنبههای مخفی برنامه هستهای ایران نقش ایفا کرده است. عاملان ترور نیز "اعتراف" کردهاند که توسط سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل و آمریکا آموزش دیده و با همکاری آنها دست به ترور دانشمندان ایران زدهاند.
"مصطفی احمدی روشن" یکی از دانشمندان هستهای ایران که ترور شد
ایران همچنین معتقد است برخی از کنفرانسهای علمی بینالمللی و پروژههای همکاری، به ویژه "سزامی" ("نور سینکروترون برای علوم تجربی و کاربردها در خاورمیانه") که به ایجاد یک "مرکز عمده تحقیقات بینالمللی در خاورمیانه/منطقه مدیترانه با هدف ترویج صلح و درک متقابل از طریق همکاری علمی" اختصاص دارد، انجمنهایی هستند که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل در آنها عملیات شناسایی انجام میدهند تا دانشمندان ارشد ایرانی را شناسایی و سپس برای جلب همکاری آنها تلاش کنند و اگر در این خصوص ناموفق بودند، آنها را به عنوان اهداف ترور انتخاب نمایند.
تهدید و ارعاب دانشمندان ایرانی باید موجب طرح سؤالات جدی در جامعه علمی بینالمللی شود: آیا همکاری با دیگران در سراسر جهان هنوز هم برای دانشمندان کاری ایمن است؟ آیا سفر به خاطر علم امنیت دارد و یا دیپلماسی علمی بیش از حد خطرناک است؟ این سؤالها واقعاً ماهیت بینالمللی دارد. دانشمندان، پلی بین یک دولت و دولتهای دیگر هستند و در سراسر جهان نقاط مشترکی مثل زبان علم و احترام به کار دانشمندان دارند. احترام، اعتماد میآورد و اعتماد در راهحل پیدا کردن برای مشکلات سیاستی مرکزیت دارد، به ویژه مشکلات در عرصه هستهای.
دانشمندان در کشورهایی مثل ایران، دقیقاً همان نقاطی هستند که باید برای حل و فصل مسائل پیچیده هستهای با آنها ارتباط برقرار کنیم.
روابط علمی بین دانشمندان آمریکا و روسیه پس از فروپاشی شوروی، به کاهش خطرات عظیم نهفته در زرادخانه هستهای روسیه کمک زیادی کرد. دانشمندان اولین افرادی بودند که اختلافات ایدئولوژیک را کنار گذاشتند و طی همکاریهای 20 سال بعد، کمک کردند تا هم داراییهای هستهای روسیه امن و مطمئن باشد و هم دانشمندان تسلیحات هستهای این کشور نتوانند با کشورهای سرکش برای ساخت مخفیانه سلاحهای هستهای ارتباط برقرار کنند.
هدف قرار دادن و کشتن بزرگان علم هستهای در ایران نتوانسته برنامه هستهای این کشور را متوقف و یا به شکل چشمگیری مهار کند. بخش عمدهای از پیشرفتهای ایران در فناوری سانتریفیوژ و تأسیسات هستهای بعد از ترور دانشمندان این کشور آغاز شد.
ترور دانشمندان ایران احتمالاً دو هدف را دنبال میکرده است: اولاً تلفات وارد کردن به بزرگان هستهای این کشور و دوماً تهدید سایر دانشمندان. این در حالی است که ترس و تیر نه تنها برنامه هستهای کشورها را متوقف نمیکند، بلکه باعث ایجاد مخفیکاریها و تأسیسات پنهانی بیشتر میشود. از طرف دیگر، منطق و تبادل ایدههای علمی کمک خواهد کرد تا جهان مقابل بزرگترین خطرهای احتمالی ناشی از برنامههای هستهای نجات یابد و شفافیتی ایجاد شود که لازمه یک برنامه صلحآمیز هستهای چه ایران و چه در کشورهای دیگر است.